کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظم و نسق دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظم و نسق دادن
لغتنامه دهخدا
نظم و نسق دادن . [ ن َ م ُ ن َ س َدَ ] (مص مرکب ) به سامان آوردن . منظم و مرتب کردن .
-
واژههای مشابه
-
گردنان نظم
لغتنامه دهخدا
گردنان نظم . [ گ َ دَ ن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعرای نامدار است . (برهان ) (آنندراج ).
-
queue discipline
نظم صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] روال حاکم بر صف که خدماتدهی به صف براساس آن صورت میگیرد؛ مثلاً خدماتدهی ممکن است بر این اساس صورت گیرد که نخست افزارههایی خدمات دریافت میکنند که در آغاز صف باشند
-
نظم آباد
لغتنامه دهخدا
نظم آباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.
-
نظم آباد
لغتنامه دهخدا
نظم آباد. [ ن َ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ شرقی شهرستان رفسنجان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.
-
نظم آرا
لغتنامه دهخدا
نظم آرا. [ ن َ ] (نف مرکب ) مقابل نثرآرا. شاعر. (یادداشت مؤلف ). سخنور. سخن آرا. رجوع به مدخل بعد شود.
-
نظم آرایی
لغتنامه دهخدا
نظم آرایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نظم آرا. سخنوری . سخن آرائی . شاعری .
-
نظم گستر
لغتنامه دهخدا
نظم گستر. [ ن َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) شاعرکه سخن منظوم سراید. ناظم . رجوع به مدخل بعد شود.
-
بی نظم
فرهنگ واژههای سره
نابسامان
-
order parameter
پارامتر نظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی فیزیکی برای توصیف گذار فاز
-
نظم ثانية
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره تعديل
-
نظم دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
تاديبي , صارم
-
نظم وترتیب
دیکشنری فارسی به عربی
وضوح
-
استقرار نظم
دیکشنری فارسی به عربی
إحْلالُ النّظامِ ، استتباب النظام