کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظریۀ انتقادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
critical theory
نظریۀ انتقادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظریهای غالب در مکتب فرانکفورت که نگاهی انتقادآمیز به استفادۀ ابزاری از علم و فلسفه دارد و پیشرفتهای علمی را وسیلهای برای رهایی انسان میداند
-
critical theory
نظریۀ انتقادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] دیدگاهی که میکوشد با تلفیق دو جریان فکری اثباتگرا و تعبیری با گذر از این دوگانگی در بافتار، ادراکی گسترده در مسیر مشارکت کنشگران در تکامل اجتماعی پدید آورد
-
واژههای مشابه
-
theory, théorie (fr.)
نظریه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مجموعۀ نظاممند اندیشهها و طرحهایی که برای بیان مفهومی علمی یا فلسفی یا اجتماعی ارائه شود
-
نظریه
لغتنامه دهخدا
نظریه . [ ن َ ظَ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) عقیده . حدس . (فرهنگ فارسی معین ). نظریه به معنی اخیر متداول شده و جمع آن را «نظریات » آرند، مانند نشریه ، نشریات . اما چون این کلمه در عربی فصیح بدین معنی نیامده ، بعض معاصران از استعمال این مفردو جمع آن خ...
-
نظریه
لغتنامه دهخدا
نظریه . [ ن َ ظَ ری ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. در 82هزارگزی شمال شرقی فریمان ، در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 318 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرا...
-
نظریة
لغتنامه دهخدا
نظریة. [ ن َ ظَ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث نظری است ، گویند: علوم نظریة. رجوع به نظری شود. || رجوع به نظریه شود.
-
نظریه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تئوری، فرضیه ۲. حدس، راءی، عقیده، فکر
-
نظریه
فرهنگ واژههای سره
نگره، انگاره
-
نظریه
فرهنگ فارسی معین
(نَ ظَ یِّ) [ ع . ] (اِ.) رأی ، عقیده ، فکر. ج . نظریات .
-
نظرية
دیکشنری عربی به فارسی
قضيه , برهان , مسلله , قاعده , نکره , نظريه , نگره , فرضيه
-
نظریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَظَریَّة، جمع: نَظَریّات] nazariy[y]e ۱. قضیهای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد.۲. رٲی؛ اندیشه؛ عقیده.۳. تئوری.۴. حدس؛ گمان.
-
نظریه
دیکشنری فارسی به عربی
توصية , راي , فکرة , مراقبة , نظرية , وجهة النظر
-
k theory
نظریۀ k
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← نظریۀ طول آمیختگی
-
aminostatic theory
نظریۀ آمینواسیدپایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نظریهای که براساس آن افزایش سطح آمینواسیدها در خون سبب کاهش اشتها میشود