کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظایر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نظایر
/nazāy(')er/
معنی
= نظیره
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظایر
لغتنامه دهخدا
نظایر. [ ن َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ نظیرة، به معنی مثل و مانند و نظیر : هرگاه که دو دوست به مداخلت شریری مبتلا گردند هر آینه میان ایشان جدائی افتد و از نظایر و اخوات آن حکایت شیر است و گاو. (کلیله و دمنه ). رجوع به نظائر شود. || افاضل . اماثل . اخیار. (یاد...
-
نظایر
فرهنگ فارسی معین
(نَ یِ) [ ع . نظائر ] (اِ.) جِ نظیره ؛ مثل ها، مانندها.
-
نظایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نظائر، جمعِِ نظیره] nazāy(')er = نظیره
-
جستوجو در متن
-
بالنسبه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بالنسبَة] bennesbe نسبتاً؛ بهطور نسبت؛ بهطور قیاس با نظایر خود.
-
cavity 3
حفره 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فضایی توخالی که براثر عمل جراحی یا نظایر آن به وجود آمده باشد
-
امثالهم
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ هُ) [ ع . ] ( تعبیر قیدی .) مانند آن ها، نظایر آن ها.
-
چلزه
فرهنگ فارسی معین
(چِ لِ زِ) (اِ.) سوخته شدة گوشت و نظایر آن .
-
ویجار
لغتنامه دهخدا
ویجار. (اِ) افزار ترشیهای خیار و بادنجان و نظایر آن از قبیل سبزی ها و دانه های خوشبو چون هل یا سیاه تخمه و نظایر آن ، ومجموع را هفته ویجار گویند (در تداول مردم قزوین ).
-
international airport
فرودگاه بینالمللی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرودگاهی که در آن پروازهای خارجی انجام میشود و دارای تسهیلات فرودگاهی نظیر گمرک و گذرنامه و نظایر آن است
-
اجرت المثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اجرةالمثل] (حقوق) 'ojratolmesl اجارهبهایی که پس از تمام شدن مدت اجاره از روی میزان اجارۀ نظایر آن معیّن میشود.
-
faunal ecofacts
زیابوم ساختهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هرگونه بومساختهای که از بقایای جانوران بر جای مانده باشد، شامل استخوانها و دندانها و نظایر آن
-
registration card, registration form
برگۀ ثبتنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] برگهای که باید در زمان ورود فرد به مهمانخانه یا همایش یا نظایر آن پر شود
-
اف
لغتنامه دهخدا
اف . [ اَ ] (پیشاوند) بر. روی . بالا. چنانکه در افسر، افسار، افروختن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).
-
vocabulary, lexicon 2
واژگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] مجموعهای از واژههای یک زبان که بهوسیلۀ مردم یا طبقهای از مردم یا فرد در زمینهای از دانش یا نظایر آن به کار میرود