کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظارت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
command, control, communications, computer, intelligence, surveillance, and reconnaissance
فرماندهی و نظارت و ارتباطات و رایانه و اطلاعات و مراقبت و شناسایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هدایت و هماهنگی و واپایش امکاناتی که برای اجرای مأموریت و گزارش وضعیت و فعالیتهای میدان نبرد ضروری است اختـ . فونارامش C4ISR
-
جستوجو در متن
-
supervises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت می کند، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
supervise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
supervised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحت نظارت، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
سرپرستی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نظارت کردن، اداره کردن ۲. کفالت کردن
-
superintend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
superintending
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرستی، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
superintends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
اشرف عليه
دیکشنری عربی به فارسی
نظارت کردن , برنگري کردن , رسيدگي کردن
-
proctored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
proctored، نظارت کردن، بازرسی کردن
-
proctoring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصبانیت، نظارت کردن، بازرسی کردن
-
controverting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، رد کردن، هم ستیز کردن
-
oversee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، مباشرت کردن بر
-
oversaw
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت کرد، مباشرت کردن بر
-
oversees
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت می کند، مباشرت کردن بر