کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظارت پیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظارت پیشه
لغتنامه دهخدا
نظارت پیشه . [ ن َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهبان و خواجه سرا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای مشابه
-
freeway surveillance
نظارت آزادراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] پایش و واپایش لحظهبهلحظۀ عملکردهای آزادراه
-
community control
نظارت اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظارتی که اجتماع و افراد آن در قالب سازوکارهای ساختاری بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه بر خود اعمال میکنند
-
social control
نظارت اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] فرایندهـایی اجتماعـی که در آنـها رفتار افراد یا گروهها هنجارمند و ضابطهمند میشود
-
election observation
نظارت انتخابات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] گردآوری اطلاعات دربارۀ فرایند انتخابات توسط افراد یا سازمانهای بیطرف داخلی یا خارجی و اعلام نظر دربارۀ صحت و سقم آن
-
post-marketing surveillance, PMS
نظارت پسابازاریابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] پایش فراوردههای دارویی و تجهیزات پزشکی ازلحاظ ایمنی و کارایی پس از تأیید و ورود به بازار
-
نظارت داشتن
لغتنامه دهخدا
نظارت داشتن . [ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مراقب بودن . ناظر بودن .
-
نظارت کردن
لغتنامه دهخدا
نظارت کردن . [ ن َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . دقت و تأمل کردن در چیزی . پائیدن و مراقبت کردن . رجوع به نظارت شود. || سرکار و مباشر شدن . ناظری کردن .
-
انجمن نظارت
لغتنامه دهخدا
انجمن نظارت . [اَ ج ُ م َ ن ِ ن َ / ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا انجمن نظار شورایی است که در انتخابات مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انجمن شهرداری بدعوت فرماندار یا بخشدار هر محل برای نظارت در انتخابات تشکیل میشود.
-
نظارت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادر , اشرف عليه
-
command and control
فرماندهی و نظارت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هدایت نیروهای تحت امر توسط فرمانده برای انجام مأموریت محولشده اختـ . فون C2
-
cyberspace command and control
فرماندهی و نظارت رایاسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بهکارگیری حسگرهای مختلف رایانهای شامل سامانههای شناسایی رخنهگر و پیامهای رایانهای و دادگانهای تهدیدکننده برای نظارت بر جریان اطلاعات در شبکههای رایانهای فرماندهی و نظارت خودی و نیز تعیین هویت رخنهگرها و ماهیت تهدید در رایاسپهر...
-
command and control warfare
جنگ فرماندهی و نظارت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] استفادۀ یکپارچه از امنیت عملیات و فریب نظامی و عملیات روانی و جنگ الکترونیکی و انهدام فیزیکی با پشتیبانی اطلاعات که هدف آن جلوگیری از دسترسی دشمن به اطلاعات و کاهش کارایی یا انهدام توانمندیهای فرماندهی و نظارت دشمن و نیز حفاظت از توانمن...
-
command and control system
سامانۀ فرماندهی و نظارت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تأسیسات و تجهیزات و ارتباطات و روشها و کارکنانی که برای طرحریزی و هدایت و واپایش عملیات محولشده برای فرماندهِ عملیات ضروریاند اختـ . سافون C2system