کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نطفه کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نطفه کش
دیکشنری فارسی به عربی
مبيد للجراثيم
-
واژههای مشابه
-
نطفة
لغتنامه دهخدا
نطفة. [ ن َ طَ ف َ ](ع اِ) نُطَفَة. گوشواره یا مروارید روشن یا مروارید خرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، نَطَف .
-
نطفة
لغتنامه دهخدا
نطفة. [ ن َ طِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث نَطِف است به معنی ماده شتر که به نَطَف مبتلاست . رجوع به نَطِف و نَطَف شود.
-
نطفة
لغتنامه دهخدا
نطفة. [ ن ُ طَ ف َ ] (ع اِ) واحد نُطَف است . رجوع به نَطَفَة و نُطَف شود.
-
نطفة
لغتنامه دهخدا
نطفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) آب مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب منی . (آنندراج ). آبی که از انسان به شهوت خارج شود و از آن بچه آید. (از متن اللغة). آب پشت دررحم . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). آن آب که بچه از آن بود. (مهذب الاسماء). عسیلة. (منتهی...
-
نُّطْفَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
نطفه - مايعي که در بدن مرد و زن توليد مي شود و مبدأ پيدايش فرزند است
-
قرارگاه نطفه
لغتنامه دهخدا
قرارگاه نطفه . [ ق َ هَِ ن ُ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رحم . زهدان . (ناظم الاطباء).
-
محتویات نطفه
دیکشنری فارسی به عربی
مح , نير
-
بستن نطفه
دیکشنری فارسی به عربی
استهلال
-
بد نطفه
لهجه و گویش تهرانی
بد ذات
-
وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه
دیکشنری فارسی به عربی
حمل
-
جستوجو در متن
-
مبيد للجراثيم
دیکشنری عربی به فارسی
نطفه کش , ميکرب کش , ضد باکتري
-
دوغ
لغتنامه دهخدا
دوغ . (اِ) شیری که زبد آن را بگیرند و ماده ٔ پنیری آن بر جای باشد. (بحر الجواهر). شیر ترش مسکه گرفته . (ناظم الاطباء). شیری که از وی مسکه بر آورده باشند که جغرات باشد اما فارسیان به «واو» مجهول خوانند و بعضی دوغ ماست به اضافه نیز آورده اند. (آنندراج ...