کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نطع شطرنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نطع شطرنج
لغتنامه دهخدا
نطع شطرنج . [ ن َ ع ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ) رقعه ٔ شطرنج . بساط شطرنج . صفحه ٔ شطرنج . رجوع به نَطع شود.
-
واژههای مشابه
-
هفت نطع
لغتنامه دهخدا
هفت نطع. [ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
نطع وجود
واژهنامه آزاد
جهان هستی
-
نطع و خنجر
فرهنگ گنجواژه
بساط جلاد.
-
جستوجو در متن
-
خانه ٔ شطرنج
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ شطرنج . [ن َ / ن ِ ی ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه هایی که بر روی نطع شطرنج برای مهرگان است : پرده ٔ ناموس نبود بهر جانبازان عشق خانه ٔ شطرنج را کی حاجت دیوارهاست .خان آرزو (از آنندراج ).
-
خانه ٔ شطرنجی
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ شطرنجی . [ ن َ / ن ِی ِ ش َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خانه خانه ، بشکل خانه ٔ شطرنج ، دارای خانه های چهارگوش چون نطع شطرنج .
-
شطرنج باختن
لغتنامه دهخدا
شطرنج باختن . [ ش ِ / ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) شطرنج بازیدن . شطرنج بازی کردن . (یادداشت مؤلف ) : شاه دل گم گشت و چون شطرنج را شه گم شودکی تواند باختن شطرنج را شطرنج باز. منوچهری .شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج ...
-
شطرنج
لغتنامه دهخدا
شطرنج . [ ش ِ / ش َ رَ ](معرب ، اِ) مأخوذ از شترنگ فارسی که بازی معروف است . گویند در زمان انوشیروان این بازی را از هند به ایران آوردند و بزرگمهر درمقابل آن بازی نرد را اختراع نموده به هند فرستاد. (ناظم الاطباء). بازیی است معروف و به فارسی آوند خوان...
-
شبگیران
لغتنامه دهخدا
شبگیران . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) گاه شبگیر. هنگام شبگیر. به گاه شبگیر. صبحگاهان . بامدادان : در دامن کوه کبک شبگیران دررفت به هم برقص کدری . منوچهری .شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز. منوچهری .الا تا بادن...
-
لجلاج
لغتنامه دهخدا
لجلاج . [ ل َ ] (اِخ ) مقامری مثلی . نام قماربازی است که به لیلاج اشتهار دارد. (جهانگیری ). صاحب برهان ذیل لغت لجلاج گوید. لجلاج بر وزن و معنی لیلاج است که مرشد و پیرقماربازان باشد و بعضی گویند نام شخصی است که واضع شطرنج است و بعضی دیگر گویند لجلاج ن...
-
شه مات
لغتنامه دهخدا
شه مات . [ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) شاه مات . در اصطلاح بازی شطرنج نماینده ٔ حالت مغلوب شدگی . کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کِشت شد و شاه مات شد. (از ناظم الاطباء). شکست سخت . مغلوب کامل : هم از توست شه مات شطرنج بازان تو را مهره زاده بشطرنج...
-
شه انگیز
لغتنامه دهخدا
شه انگیز. [ ش َه ْ اَ ] (نف مرکب ) شاه انگیز. انگیزنده ٔ شاه . || (اِمص مرکب ) بیرون راندن شاه است بوسیله ٔ رخ یا پیل یا مهره ٔ دیگر که به اصطلاح امروزی «کیش » میگویند. (خسرو و شیرین نظامی چ وحید ص 114) : به شطرنج خلاف این نطع خونریزبه هر خانه که شد ...
-
لیلاج
لغتنامه دهخدا
لیلاج . [ ل َ ] (اِخ ) لجلاج . مقامری مَثلی . مصحف لجلاج . بنابر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد. (آنندراج ) : همچو فرزین کجرو است و رخ سیه بر نطع شاه آنکه تلقین میکند شطرنج مر لیلاج را. مولوی .کاتبی بازی از آن رخ نگر و حاضر باش که شود مات در ای...