کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نطع
/nat[a]'/
معنی
۱. فرش چرمی که سابقاً شخص محکوم به اعدام را روی آن مینشانیدند و سر او را میبریدند.
۲. بساط؛ فرش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ادیم، بساط، سفره، سماط
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن َ ] (ع اِ) بساط و فرش چرمین . (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). بساط چرمی . (فرهنگ خطی ). نصع. (منتهی الارب ). گستردنی است از ادیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). بساط از پوست دباغت کرده که بر آن نشینند. (آن...
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن َطَ ] (ع اِ) گستردنی است از ادیم . (منتهی الارب ). نَطع. رجوع به نَطع شود. || آن که زیر پای مردم واجب القتل اندازند. نَطع. نِطع. (آنندراج ). رجوع به نَطع شود. || مجازاً مطلق فرش و گستردنی . نَطع. نِطَع. (از آنندراج ). رجوع به نَطع شود.
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن ِ ] (ع اِ) گستردنی است از ادیم . (از منتهی الارب ). رجوع به نَطعشود. || مجازاً، مطلق فرش و گستردنی . نَطَع. نَطع. (آنندراج ). رجوع به نَطع شود. || آنکه زیر پای مردم واجب القتل اندازند. نَطع. نَطَعْ. (آنندراج ). رجوع به نَطع شود. || کام دهن ک...
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن ِ طَ ] (ع اِ) نَطع. گستردنی است از ادیم . (منتهی الارب ). رجوع به نَطع شود. || کام دهان که در وی شکنهاست . نِطع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن ُ طُ ] (ع ص ، اِ) به تکلف فصاحت نمایندگان . (منتهی الارب ). کسانی که به تکلف فصاحت می کنند.(ناظم الاطباء). متشدقون فی الکلام . (اقرب الموارد).
-
نطع
واژگان مترادف و متضاد
ادیم، بساط، سفره، سماط
-
نطع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سفرة چرمین . 2 - سفره ای از چرم که سر گناهکار را روی آن می بریدند.
-
نطع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nat[a]' ۱. فرش چرمی که سابقاً شخص محکوم به اعدام را روی آن مینشانیدند و سر او را میبریدند.۲. بساط؛ فرش.
-
واژههای مشابه
-
نطع شطرنج
لغتنامه دهخدا
نطع شطرنج . [ ن َ ع ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ) رقعه ٔ شطرنج . بساط شطرنج . صفحه ٔ شطرنج . رجوع به نَطع شود.
-
هفت نطع
لغتنامه دهخدا
هفت نطع. [ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
نطع وجود
واژهنامه آزاد
جهان هستی
-
نطع و خنجر
فرهنگ گنجواژه
بساط جلاد.
-
واژههای همآوا
-
نت ء
لغتنامه دهخدا
نت ء. [ ن َت ْءْ ] (ع مص ) نَتْاء. رجوع به نتاء شود.