کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نطخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نطخ
لغتنامه دهخدا
نطخ . [ ن ِ ] (ع اِ) گویند هو نطخ شر به اضافت نطخ به شر؛ یعنی او صاحب بدی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). صاحب شر. (متن اللغة) (اقرب الموارد). دارای بدی . (ناظم الاطباء). شرانگیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
نتخ
لغتنامه دهخدا
نتخ . [ ن َ ] (ع مص ) نگریستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نگریستن سوی کسی . (ناظم الاطباء). نگاه کردن . (از اقرب الموارد) (المنجد) (از معجم متن اللغة). چشم واکردن . (زوزنی ). || برکشیدن خار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیرون آوردن خار را از پای با...