کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عوزر
لغتنامه دهخدا
عوزر. [ ع َ زَ ] (ع اِ) گیاه نصی کوهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نصی شود.
-
سملاخ
لغتنامه دهخدا
سملاخ . [ س ِ ] (ع اِ) گیاه خاردار که نصی نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
احلیه
لغتنامه دهخدا
احلیه . [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ حَلی ّ. گیاهان خشک نَصی ّ.
-
اسباد
لغتنامه دهخدا
اسباد. [ اِ ] (ع مص ) نو برآمدن گیاه نصی در بنه ٔ خشک آن . نو برآمدن گیاه نصی در قدیم آن . (منتهی الارب ). || موی ستردن . (منتهی الارب ).
-
انصاء
لغتنامه دهخدا
انصاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نصی . (ناظم الاطباء). جج ِ نصیة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ نصیة. (از اقرب الموارد). و رجوع به نصی و نصیة شود.
-
اناصی
لغتنامه دهخدا
اناصی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نصی . جج ِ نصیة. (ناظم الاطباء). ج ِ انصاء. جج ِ نصیه . (ازمعجم متن اللغة). رجوع به نصی و نصیه و انصاء شود.
-
حلی
لغتنامه دهخدا
حلی . [ ح َ لی ی ] (ع ص ، اِ) خشک شده ٔ گیاه [ نصی ] .(منتهی الارب ) (آنندراج ). حلیة. یکی آن . (از منتهی الارب ). ج ، احلیة. (منتهی الارب ). و رجوع به نصی شود.
-
سملوخ
لغتنامه دهخدا
سملوخ . [ س ُ ] (ع اِ) ریم گوش . || آنچه از شاخهای گیاه نصی برآورده شود. (منتهی الارب ).
-
طریفه ناک
لغتنامه دهخدا
طریفه ناک . [ طَ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) زمین طریفه ناک ؛ زمین که در آن نصی بسیار روید. ارض مطروفة.
-
اسباد
لغتنامه دهخدا
اسباد. [ اَ ] (ع اِ) جامه های سیاه . || سرهای گیاه نصی که اول روید. (منتهی الارب ).
-
ارینبة
لغتنامه دهخدا
ارینبة. [ اُ رَ ن ِ ب َ ] (ع اِ) گیاهی است که بگیاه نَصی ّ ماند. (منتهی الارب ).
-
ارنبیة
لغتنامه دهخدا
ارنبیة. [ اَ ن َ بی ی َ ] (ع اِ) گیاهی است که بگیاه نصی ماند. اُرَینبه . رجوع به ارینبه شود.
-
نصیة
لغتنامه دهخدا
نصیة. [ ن َ صی ی َ ] (ع اِ) خیار و برگزیده از مردم و ستور و جز آن . (منتهی الارب ) (از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگزیدگان و اشراف قوم . (از متن اللغة). بهین چیز. (مهذب الاسماء). || اسم است از انتصاء به معنی برگزیدن . (ا...
-
غمیل
لغتنامه دهخدا
غمیل . [ غ َ ] (ع اِ) پوست تر خورش داده در تک چیزی نهاده تا پشم بریزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوستی که آن را تباه کنند، یا پوستی که آن را در زیر پوششی نهند تا پشم آن بریزد. مَعمول . (اقرب الموارد). || گیاه نصی درهم روییده . (منتهی الارب ) (آنندرا...
-
انصاء
لغتنامه دهخدا
انصاء. [ اِ ] (ع مص ) بسیار نصی گردیدن زمین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار شدن نصی (گیاه ) زمین . (از اقرب الموارد). بسیارگندمه شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ) . || موی پیشانی کسی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موی پیشانی کسی را گرفتن ...