کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصیف
لغتنامه دهخدا
نصیف . [ ن َ] (ع اِ) نیمه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نیمه . (مهذب الاسماء). نصف . یکی از دو شقه ٔ چیزی . (از متن اللغة). نیمه ٔ هر چیز. (غیاث اللغات ). دو یک . نیم . نصف . (یادداشت مؤلف ). || معج...
-
نصیف
لغتنامه دهخدا
نصیف . [ ن ُ ص َ ] (ع ص مصغر) زن میانه سال خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). تصغیر نَصَف است . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به نصف شود.
-
واژههای مشابه
-
حسین نصیف
لغتنامه دهخدا
حسین نصیف . [ ح ُ س َن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نصیف . از ادبای کشور سعودی و در قاهره در ذیحجه ٔ 1372 هَ . ق . 1956/ م . درگذشت .او راست : تاریخ کشور سعودی . (معجم المؤلفین ج 4).
-
واژههای همآوا
-
نسیف
لغتنامه دهخدا
نسیف . [ ن َ ] (ع اِ) سخن پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). کلام خفی . (المنجد) (از اقرب الموارد). || راز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی )(ناظم الاطباء). سِرّ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)(المنجد). راز با همدیگر. ...
-
جستوجو در متن
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نصیف . رجوع به حسین نصیف شود.
-
ثلیث
لغتنامه دهخدا
ثلیث . [ ث َ ] (ع اِ) سه یک . این وزن در اعداد دیگر هست چون نصیف و سبیع و ثمین ، و ابوزید خمیس و ثلیث را منکر شده است .
-
گواشمه
لغتنامه دهخدا
گواشمه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِ) دامنی را گویند. و آن مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر اندازند. (برهان ). مقنعه باشد که زنان بر سر اندازند. (جهانگیری ). نَصیف . (مهذب الاسماء). || آسانی . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
چارقد
لغتنامه دهخدا
چارقد. [ ق َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که زنان زیر چادر بر سر افکنند. پارچه ای سه گوشه یا چهارگوشه که زنان بر سر بندند. روسری . روپاک . معجر. مقنعه . خمار. نصیف . شالی که آن را دور سر پیچند و سر و گردن را بدان پوشند و ظاهراً مخفف «چادرقد» باشد. و رجوع بچا...
-
نصف
لغتنامه دهخدا
نصف . [ ن َ ص َ ] (ع اِ) داد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) . عدل . (ناظم الاطباء). انصاف . (غیاث اللغات ). اسم مصدر است از انصاف . (از اقرب الموارد). || ج ِ ناصف به معنی خادم . (از اقرب الموارد). رجوع به ناصف شود. || (ص ) ک...
-
تاج الامراء
لغتنامه دهخدا
تاج الامراء. [ جُل ْ اُ م َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر زمان ابوالعلاء معری است و ابوالعلاء ضمن مکاتبات و مناظراتی که با ابن عمران داشته است نام وی را بدین گونه یاد می کند: «... و قدعلم ان السید الاجل تاج الامراء فخر الملک عمدة الامامة وعدةالدولة و مجدها ...
-
سرانداز
لغتنامه دهخدا
سرانداز. [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر اندازند. (برهان ) (جهانگیری ). مندیلی که بر بالای سر اندازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). معجر و مقنعه . (غیاث ). نصیف . خِمار. (ملخص اللغات ) : وز نعمش بر سر گردون نگرمقنعه ٔ سیم و سرانداز ز...
-
خمار
لغتنامه دهخدا
خمار. [ خ ِ ] (ع اِ) معجر زنان . مقنعه . چادر نماز. (از ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). روپاک . چارقد. نصیف . چانه بند. یاشماق . (یادداشت بخط مؤلف ). سرپوش . (زوزنی ). سرانداز (ملخص اللغات حسن خطیب ) ج ، اخمرة، خمر، خُمُر : گفت چه بر سر کشید...