کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
همت آباد سلطان نصیر
لغتنامه دهخدا
همت آباد سلطان نصیر.[ هَِ م ْ م َ دِ س ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
حسین آباد سلطان نصیر
لغتنامه دهخدا
حسین آباد سلطان نصیر. [ ح ُ س ِ س ُ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . سی هزارگزی شمال نائین ، سه هزارگزی شوسه ٔ اردستان به نائین . سکنه 40 تن . زبان فارسی . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قلعه نوحکیم نصیر
لغتنامه دهخدا
قلعه نوحکیم نصیر. [ ق َ ع َ ن ُ ح َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همت آباد بخش حومه ٔ شهرستان بروجرد، واقع در 5هزارگزی جنوب شوسه ٔ بدورود. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 89 تن است . آب آن رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی ز...
-
علی آباد سلطان نصیر
لغتنامه دهخدا
علی آباد سلطان نصیر.[ ع َ دِ س ُ ن َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مزرعه ٔ سلطان نصیر
لغتنامه دهخدا
مزرعه ٔ سلطان نصیر. [ م َ رَ ع َ ی ِ س ُ ن َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، در 30هزارگزی غرب نائین متصل به راه اردستان به نائین در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 282 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت است . (از ...
-
واژههای همآوا
-
نثیر
لغتنامه دهخدا
نثیر. [ ن َ ] (ع اِ) عطسه ٔ ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || (ص ) منثور. (اقرب الموارد) (المنجد) : سوزنی در سلک مدح خسرو دریادل آرهرچه در دریای خاطر لؤلؤی داری نثیر. سوزنی .|| (مص ) بینی افشاندن . (از منتهی الارب )(از ناظم الاط...
-
نثیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nasir منثور؛ پراکنده.
-
جستوجو در متن
-
باد بزن
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
تماشاچی ورزش دوست
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
باد زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
وزیدن بر
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
معتقد به فلسفه طبیعی
دیکشنری فارسی به عربی
نصير الطبيعة
-
هواه خواه سیاسی
دیکشنری فارسی به عربی
نصير سياسي
-
ابوابراهیم
لغتنامه دهخدا
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) اسحاق بن نصیر. رجوع به اسحاق بن نصیر مکنی به ابوابراهیم شود.