کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نصیر
/nasir/
معنی
یار و مددکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مددکار، یار، یاریگر، یاور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: nasir) (عربی) از نامها و صفات خداوند ؛(در قدیم) یاری دهنده ، یاور .
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (خواجه ...) نصیرالدین طوسی . رجوع به نصیرالدین شود.
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن میرزا نظام اصفهانی از شاعران قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در شیراز سکونت داشته است ، او راست :ترک چشمش تا ز مژگان دست بر شمشیر کردحسرت شهد شهادت از حیاتم سیر کرداز سبک روحان گرانجانی به جائی می رسدکرد پروازی ...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن هاشم بیگ تهرانی از شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی «مدتی به متصدیگری محال خالصه ٔری مشغول بود، بعد از آن محرر دارالانشاء شد بعد از آن وزیر قراباغ شده ، در آن اوقات فوت شد» او راست :زاهد از مجلس چو برخیزد ش...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...) محمد اصفهانی بن میرزا عبداله ملقب به نصیرالدین ثانی و مشهور به میرزا نصیر از اجله ٔ اطبا و دانشمندان و از شاعران قرن دوازدهم است ، مولدش جهرم بوده و سالها در اصفهان نشو و نما یافته سپس به شیراز آمده و به منصب طبابت کری...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم المقدسی شافعی . او راست : المقصود فی فروع الشافعیه ، به سال 490 هَ . ق . درگذشت . (یادداشت مؤلف ).
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) اسداﷲ (میرزا...) کشمیری ، از پارسی گویان آن دیار است . او راست :فرنگی جلوه ، آذرسوز، ترسازاده ، بی رحمی که گردد تشنه ٔخون مسیحا چشم بیمارش .(از صبح گلشن ص 523).
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ململی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند.در 19 هزارگزی شمال غربی قاین در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 123 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زعفران ، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . (از فرهن...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد نصیر (ملا...) بروجردی از شاعران قرن یازدهم و از مدرسان گنجه است ، این معما به اسم اسماعیل او راست :دل ما جام و مهر او شراب است که ماه نو تمام آفتاب است .(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 537).
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد نصیر (میر...) نصرآبادی ، از پارسی گویان ایرانی مقیم هند است ،مؤلف مقالات الشعراء این بیت را از او آورده است :زند موج طپیدن هر رگ جانم زجوش خون خیال نشتری مژگان فصادی به دل دارم .رجوع به مقالات الشعراء ص 815 شود.
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) نصیرالدین (خواجه ...) ابن خواجه مسعود همدانی از شاعران قرن دهم است وی در عهد اکبر پادشاه از همدان به هندوستان مهاجرت کرد و ملازم بارگاه اکبری شد، سپس ملازمت قطب شاه والی دکن را اختیار کرد او راست :گدای خاک نشینم نشسته بر سر کویت ...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (ع ص ) یاری کننده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). یاری دهنده . (مهذب الاسماء). یاری گر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مددکار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ناصر. (مهذب الاسماء) (از متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد). یار. ی...
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن ُ ص َ ] (اِخ ) از علمای نحو و شاگرد کسائی نحوی است . (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن ُ ص َ ] (اِخ )یکی از فدائیان حضرت شاه مردان بوده . (از آنندراج ).نام شخصی که معتقد به خدائی و الوهیت حضرت امیرالمؤمنین و یعسوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام شده بودو گروه نصیری منسوب به وی می باشد. (ناظم الاطباء).ز غمزه ٔ لب آن فتنه ٔ ...