کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نصیحت کردن
فرهنگ واژههای سره
پند دادن، اندرز دادن
-
نصیحت گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] nasihatgar نصیحتکننده؛ پنددهنده.
-
نصیحت نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] nasihatniyuš آنکه گوش به نصیحت بدهد؛ نصیحتشنو؛ پندشنو.
-
نصیحت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
ناصح
-
نصیحت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انصح , عظ , ندد به
-
نصیحت را گوش کرد
دیکشنری فارسی به عربی
إخَذَ بالنّصيحَة
-
پند و نصیحت
فرهنگ گنجواژه
نصیحت.
-
جستوجو در متن
-
انتصاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entesāh نصیحت پذیرفتن؛ اندرز گرفتن؛ قبول نصیحت کردن.
-
نصایح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نصائح، جمعِ نصیحة] nasāy(')eh = نصیحت
-
أَنصَحُ
فرهنگ واژگان قرآن
نصيحت مي کنم
-
پند و اندرز
فرهنگ گنجواژه
نصیحت.
-
پند و راهنمایی
فرهنگ گنجواژه
نصیحت.
-
اندرزها
واژهنامه آزاد
نصیحت ها
-
پندنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pandnāmak] ‹پندنامک› pandnāme ۱. اندرزنامه؛ نصیحتنامه.۲. نامهای که در آن پند و نصیحت نوشته شده باشد.
-
مناصحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناصَحة] [قدیمی] monāsehat نصیحت کردن؛ اندرز دادن.