کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیب دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصیب دار
لغتنامه دهخدا
نصیب دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) بهره دار. حصه دار. وایه دار. شریک . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
نَصِيبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بهره وسهم (اصل آن از نصب به معناي به پا داشتن است و بهره و سهم را به اين مناسبت نصيب خواندهاند که هر سهمي هنگام تقسيم از ساير اموال جدا ميشود تا با آن مخلوط نگردد )
-
نصیب رازی
لغتنامه دهخدا
نصیب رازی .[ ن َ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای قرن یازدهم است ، و به روایت نصرآبادی به هندوستان مهاجرت کرده است او راست :خوش ترنج غبغب او را به چنگ آورده ام بوسه می خواهم دهانش را بتنگ آورده ام .(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 400).
-
نصیب قزوینی
لغتنامه دهخدا
نصیب قزوینی . [ ن َ ب ِ ق َزْ ] (اِخ ) از احفاد دولتشاه و از پارسی گویان مقیم هند، و از مقربان دربار اکبرشاه است . او راست :دارم صنمی چهره برافروخته ای راه و روش عاشقی آموخته ای او عاشق دیگری و من عاشق اومن سوخته ٔ سوخته ٔ سوخته ای .(از صبح گلشن ص 52...
-
نصیب الاصغر
لغتنامه دهخدا
نصیب الاصغر. [ ن ُ ص َ بُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحجناء، از شاعران توانای قرن دوم است ، غلامی سیاه پوست از اهالی بادیه ٔ یمامه بود، المهدی خلیفه ٔ عباسی چون قدرت وی را در شاعری آزمود او را خرید و آزاد کرد، وی مداح المهدی و الهادی خلفای بنی عب...
-
نصیب الاکبر
لغتنامه دهخدا
نصیب الاکبر. [ ن ُ ص َ بُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به نصیب بن رباح و البیان و التبیین ج 1 ص 83 شود.
-
محنت نصیب
لغتنامه دهخدا
محنت نصیب . [ م ِ ن َ ن َ ] (ص مرکب ) که محنت بهره ٔ اوست . که غم و سختی و درد و رنج بهره و بخش اوست . بدبخت .
-
بی نصیب
لغتنامه دهخدا
بی نصیب . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نصیب ) بی بهره . محروم . (ناظم الاطباء). و رجوع به نصیب شود : کس را پناه چون کنم و راز چون دهم کز اهل بی نصیبم و از رازدار هم . خاقانی .توئی گنج رحمت ز یزدان پاک فرستاده بر بی نصیبان خاک . نظامی .تو کامروز از غری...
-
نصیب و قسمت
لغتنامه دهخدا
نصیب و قسمت . [ ن َ ب ُ ق ِ م َ ] (ترکیب عطفی ) بهره و روزی . رجوع به نصیب شود.
-
نصیب و قسمت
دیکشنری فارسی به عربی
قدر
-
نصیب و قسمت
فرهنگ گنجواژه
اقبال.
-
جستوجو در متن
-
بهره دار
لغتنامه دهخدا
بهره دار. [ ب َ رَ / رِ ] (نف مرکب ) حصه دار. (آنندراج ). حصه دار و دارای حظ و نصیب . (ناظم الاطباء). || سهیم و شریک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || کسی که به آمال خود رسد و کامیاب شود. (از ناظم الاطباء). دارای حظ و نصیب . (فرهنگ فارسی معین ...
-
خاده
لغتنامه دهخدا
خاده . [ دَ / دِ ] (اِ) چوبی باشد بلند و راست که کشتی بانان کشتی بدان رانند. || چوبی را نیز گفته اند که جاروبی بر سر آن بندند و دیوار و سقف خانه را بدان جاروب کنند. || هر چوبی که راست رسته باشد. || چوبی که دار سازند بجهت قصاص دزدان . (برهان ) (آنندرا...