کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصف شهري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نصف شهري
معنی
مجله اي که دوماه يکبار منتشر ميشود
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصف شهري
دیکشنری عربی به فارسی
مجله اي که دوماه يکبار منتشر ميشود
-
واژههای مشابه
-
نِصْفُ
فرهنگ واژگان قرآن
نصف - نيم - يک دوم
-
نصف جون، نصف جون شدن
لهجه و گویش تهرانی
هول کردن
-
meridian, celestial meridian
نصفالنهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] دایرۀ ساعتی که از سمتالرأس ناظر میگذرد
-
نصف راه
لغتنامه دهخدا
نصف راه . [ ن ِ ف ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
نصف شدن
لغتنامه دهخدا
نصف شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به نیمه رسیدن .به نصف رسیدن . || به دو نیم شدن . (یادداشت مؤلف ) || نیمی شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
نصف کردن
لغتنامه دهخدا
نصف کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به دو نیم کردن . (ناظم الاطباء). || تقسیم کردن .
-
نصف میان
لغتنامه دهخدا
نصف میان . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون ، در 24 هزارگزی شمال غربی کازرون بر کنار رودخانه ٔ شاپور، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 99 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاپور، محصولش غلات و صیفی ، شغل اهالی زراعت است . (از ...
-
نصف القریه
لغتنامه دهخدا
نصف القریه . [ ن ِ فُل ْ ق َرْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان . در20 هزارگزی شمال شرقی زرند و 3 هزارگزی راه زرند به راور، در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 250 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل ...
-
نصف اللیل
لغتنامه دهخدا
نصف اللیل . [ ن ِ فُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) نیمه شب . نیمشب . نصف شب .
-
نصف النهار
لغتنامه دهخدا
نصف النهار. [ ن ِ فُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) نیم روز. ظهر. (یادداشت مؤلف ). || دایره ٔ نصف النهار، دایره ٔنیم روز. (التفهیم ). دائره ٔ فرضی از قطبی به قطب دیگر. رجوع به دایره شود. || خط نصف النهار، در اسطرلاب ، خطی که قطع می کند خط استواء را بر زوایای...
-
نصف شب
لغتنامه دهخدا
نصف شب . [ ن ِ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیمه شب . ناف شب . دل شب .
-
نصف العمر
فرهنگ فارسی معین
(نِ فُ لْ عُ) [ ازع . ] (ص .) بسیار ترسیده و رنج کشیده ، دچار اضطراب و اندوه .
-
نصف النهار
فرهنگ فارسی معین
(نِ فُ نَّ) [ ع . ] 1 - (اِمر.) نیمروز، هنگام ظهر. 2 - نیم دایره ای که از یک قطب شروع و به قطب دیگر ختم می شود و به وسیلة آن طول جغرافیایی هر محل مشخص می شود.