کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصرانیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصرانیة
لغتنامه دهخدا
نصرانیة. [ ن َ نی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث نصرانی است . (منتهی الارب ). رجوع به نصرانی شود. || (ع مص جعلی ، اِمص )دین نصاری . (آنندراج ). عیسویت . مسیحیت . دین عیسی . دین نصرانی . دین ترسائی . || ترسائی . (مهذب الاسماء). مسیحی بودن . ترسامذهب بودن . نص...
-
واژههای همآوا
-
نصرانیت
لغتنامه دهخدا
نصرانیت . [ ن َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسیحیت . دین نصاری . نصرانیة. || نصرانی بودن . بر دین عیسی بودن . رجوع به نصرانیة شود.
-
نصرانیت
واژگان مترادف و متضاد
ترسایی، عیسویت، مسیحیت
-
نصرانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: نصرانیَّة] nasrāniy[y]at مسیحیت؛ دین نصاری.
-
جستوجو در متن
-
نصرانیت
لغتنامه دهخدا
نصرانیت . [ ن َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسیحیت . دین نصاری . نصرانیة. || نصرانی بودن . بر دین عیسی بودن . رجوع به نصرانیة شود.
-
ساوردیه
لغتنامه دهخدا
ساوردیه . [ وَ دی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از نصرانیه . رجوع به ساورمیه شود. (نخبة الدهر دمشقی ص 262).
-
نصرانة
لغتنامه دهخدا
نصرانة. [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است به شام و آن را ناصره و نصوریة نیز نامند، یا آن نصران است . نصرانی منسوب به وی است ، یقال : رجل نصرانی و امراءة نصرانیة. (از مهذب الاسماء) (السامی ).
-
نصرانة
لغتنامه دهخدا
نصرانة. [ ن َ ن َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نصران است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نصرانیة. زن ترسا. (از السامی ). رجوع به نصران شود.
-
صحاری
لغتنامه دهخدا
صحاری . [ ] (اِخ ) ابن شبیب بن یزید. ابن اثیر در وقایع سال 119 هَ . ق . گوید: در این سال صحاری در ناحیت جبل خروج کرد و نزد خالد (بن عبداﷲ قسری ) شد واز او در باب فریضه پرسش کرد. خالد گفت پسر شبیب رابا فریضه چه کار است ؟ پس صحاری برفت و خالد پشیمان شد...
-
شیخو
لغتنامه دهخدا
شیخو. [ ش َ ] (اِخ ) الاب لویس (1859 - 1927 م .). از نصارای جزیره (یعنی بین النهرین ). اسم حقیقی او از قرار تقریر معجم المطبوعات العربیه رزق اﷲبن یوسف بن عبدالمسیح بن یعقوب بن عبدالمسیح بوده و من نمیدانم شیخو نام خانوادگی این خاندان بوده یا نام مستعا...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات...