کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نصران
معنی
(نَ) [ ع . ] (اِ.) ترسا. ج . نصاری .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصران
لغتنامه دهخدا
نصران . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است به شام . (منتهی الارب ). شهری است در شام . (از ناظم الاطباء).
-
نصران
لغتنامه دهخدا
نصران . [ ن َ ] (اِخ ) شهری در فلسطین که اقوام و کسان حضرت مسیح در آنجا بودند و آن حضرت در آنجا متولد شد و اکنون دارای 10000 نفر جمعیت است . (ناظم الاطباء). رجوع به ناصره شود.
-
نصران
لغتنامه دهخدا
نصران . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) ترسا. (ناظم الاطباء). نصرانی . (از متن اللغة) (مهذب الاسماء) (المنجد) (از اقرب الموارد) . مرد ترسا. (دهار) (مهذب الاسماء). واحد نصاری است . (از متن اللغة). رجوع به نصرانی و نصاری شود.
-
نصران
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) ترسا. ج . نصاری .
-
واژههای همآوا
-
نسران
لغتنامه دهخدا
نسران . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرف رود بخش نطنز شهرستان کاشان ، در 21هزارگزی جنوب شرقی نطنز و یک هزارگزی جنوب شرقی راه نطنز به اردستان در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ابریشم و پنبه و انار و ان...
-
نسران
لغتنامه دهخدا
نسران . [ ن َ ] (اِخ ) نسرین . به صیغه ٔ تثنیه ، نام دو ستاره است ، یکی نسر طایر و دیگری نسر واقع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود.
-
جستوجو در متن
-
نصاری
فرهنگ فارسی معین
(نَ را) [ ع . ] (اِ.) جِ نصران و نصرانة ؛ ترسایان .
-
نصرانة
لغتنامه دهخدا
نصرانة. [ ن َ ن َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نصران است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نصرانیة. زن ترسا. (از السامی ). رجوع به نصران شود.
-
نصرانی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به نصران ؛ ترسایی .
-
نصرانة
لغتنامه دهخدا
نصرانة. [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است به شام و آن را ناصره و نصوریة نیز نامند، یا آن نصران است . نصرانی منسوب به وی است ، یقال : رجل نصرانی و امراءة نصرانیة. (از مهذب الاسماء) (السامی ).
-
نصاری
لغتنامه دهخدا
نصاری . [ ن َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ نصرانی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (السامی ) (دهار) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ج ِ نصران و نصرانة. || ترسایان . (ناظم الاطباء). پیروان دین حضرت عیسی مسیح . (از المنجد). ج ِ نصرانی . رجوع به نصران...
-
طوسی
لغتنامه دهخدا
طوسی . (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی . عالم روایه ٔ قبائل و اشعار فحول ، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن الاعرابی بوده است و او را نیز پسری بوده که در علم راه پدر میرفته است . و طوسی را با ابن ا...
-
نصرانی
لغتنامه دهخدا
نصرانی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شهر ناصره به خلاف قیاس . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || منسوب است به نصران . (منتهی الارب ). || آن که پیرو دین عیسی مسیح است . (از المنجد). ترسا. (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). عیسوی مذهب ، چرا که یکی...