کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرف نصب
لغتنامه دهخدا
حرف نصب . [ ح َ ف ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف ناصبه شود.
-
نصب العین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نُصبالعَین] ‹نصب عین› nasbol'eyn مورد نظر؛ مد نظر.
-
نصب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جبل , رکب , عصا , مازق
-
angle of incidence indicator
نشانگر زاویۀ نصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشانگری در برابر خلبان که زاویۀ متغیر دُم افقی یا پیشبال یا بال را نشان میدهد
-
preferred rail laying temperature, PRLT, desired rail temperature
دمای بهینۀ نصب ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دمای مشخصی برای نصب و مهار ریل ممتد و کاستن از تنشهای حرارتی در اوج گرما و سرما
-
installed rail temperature
دمای نصب ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دمای مشخصی که در آن ریل ممتد نصب و مهار میشود
-
لوازم نصب کردنی
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة
-
اعلا ن نصب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ملصق
-
عزل و نصب
فرهنگ گنجواژه
استخدام و اخراج.
-
اب نبات یا شیرینی که در سر چوب نصب شده وبچه ها انرا میمکند
دیکشنری فارسی به عربی
مصاصة
-
جستوجو در متن
-
تعبیه شدن
واژگان مترادف و متضاد
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
-
منصوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
-
uprear
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا رفتن، بلند شدن، نصب کردن
-
upreared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا بردن، بلند شدن، نصب کردن
-
uprears
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا رفتن، بلند شدن، نصب کردن