کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصب العین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نصب العین
/nasbol'eyn/
معنی
مورد نظر؛ مد نظر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نصب العین
لغتنامه دهخدا
نصب العین . [ ن َ بُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) مدنظر. منظور خاطر. مقابل چشم . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). نصب العین ، معمولاً به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند، با این حال در این بیت خاقانی گوید : فقر کن ن...
-
نصب العین
لغتنامه دهخدا
نصب العین . [ ن ُ بُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به نَصب ُالعَین شود.
-
نصب العین
فرهنگ فارسی معین
(نَ بُ عَ) [ ع . ] (اِمر.)مقابل چشم ، پیش چشم .
-
نصب العین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نُصبالعَین] ‹نصب عین› nasbol'eyn مورد نظر؛ مد نظر.
-
واژههای مشابه
-
نَصَبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
رنج و مشقت
-
نُصُبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
نشانه هاى نصب شده -علامت ها- چيزهایي که به منظور علامت در سر راهها نصب ميکنند تا رهنورد به وسيله آن ، راه را گم نکند
-
نُصْبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
رنج و خستگي که از خارج به آدمي روکند
-
نصب دادن
لغتنامه دهخدا
نصب دادن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) منصوب کردن . به حالت نصبی درآوردن (حرف را). نصب دادن حرفی را؛ به زبر خواندن آن را. بر بالا کردن حرف را. (از زمخشری ). رجوع به نصب شود.
-
نصب شدن
لغتنامه دهخدا
نصب شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا کرده شدن . برقرار شدن . || برنشانده شدن . (ناظم الاطباء). || گماشته شدن . منصوب شدن . رجوع به منصوب شود.
-
نصب کردن
لغتنامه دهخدا
نصب کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنشاندن . (ناظم الاطباء). نشاندن . گماردن . گماشتن . واداشتن . گذاشتن . برگماریدن . برگماشتن . منصوب کردن : اگر به غیبت وی خللی افتد به خوارزم معتمدی بجای خود نصب کند. (تاریخ بیهقی ص 374). جاسوسان و منهیان نصب کر...
-
نصب کردن
فرهنگ واژههای سره
گذاشتن
-
mounting height
ارتفاع نصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فاصلۀ نقطۀ نصب چراغ از سطح زمین
-
angle of incidence 2
زاویۀ نصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] زاویۀ تند بین وتر یک ماهیوار و محور طولی هواپیما
-
pylon
پایۀ نصب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سازهای که موتور یا جعبهدندۀ اصلی یا مهمات یا مخازن سوخت بیرونی بر روی آن سوار میشود