کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشیمن سفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشیمن سفلی
لغتنامه دهخدا
نشیمن سفلی . [ ن ِ م َ ن ِ س ُ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا : بی بال در نشیمن سفلی گشاده پربی پر بر آشیانه ٔ علوی همی پرند.ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
bead seat
نشیمن طوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] ناحیۀ داخلی رینگ (rim) که تایر بر روی آن قرار میگیرد و آببندی هم میشود
-
نشیمن دیو
لغتنامه دهخدا
نشیمن دیو. [ ن ِ م َ ن ِ وْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا). نشیمند دیو. (ناظم الاطباء) : چون نترسم که در نشیمن دیوهیچ تعویذ جان نمی یابم .خاقانی .
-
نشیمن ساختن
لغتنامه دهخدا
نشیمن ساختن . [ ن ِ م َ ت َ ] (مص مرکب )مقام کردن . مسکن گرفتن . به سکنی گرفتن : مرا یک گوش ماهی بس بود جای دهان مار چون سازم نشیمن . خاقانی . || فرود آمدن .جای گرفتن . آشیان کردن : که سازد تیره ابر آنجا نشیمن .منوچهری .
-
نشیمن کردن
لغتنامه دهخدا
نشیمن کردن . [ ن ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن و اقامت کردن . جای کردن . منزل کردن : بفرمود تا ساز رفتن کنندز زابل به کابل نشیمن کنند. فردوسی .در چمن از بی دماغی دل ناشادصبحدمی گر کنم بسهو نشیمن . طالب آملی . || آشیانه کردن : باز اقبالش نشیمن ک...
-
نشیمن گرفتن
لغتنامه دهخدا
نشیمن گرفتن . [ ن ِ م َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خانه کردن . منزل کردن . || نشیمن کردن . لانه کردن . آشیان گرفتن . آشیانه ساختن . || جای گرفتن . نشستن : شد وقت که خلق راه گلشن گیرندمرغان به سر سرو نشیمن گیرند.بنائی (آنندراج ).
-
تنگ نشیمن
لغتنامه دهخدا
تنگ نشیمن . [ ت َ ن ِ م َ ] (اِ مرکب ) نشیمن تنگ که فراخ نباشد. (ناظم الاطباء).- تنگ نشیمن نهنگ ؛ دنیا و آسمان و روزگار. (ناظم الاطباء). رجوع به تنگ شود.
-
نشیمن گاه
دیکشنری فارسی به عربی
وراء
-
اتاق نشیمن
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة الجلوس
-
سالن نشیمن
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة الجلوس
-
نشیمن گاه پرنده
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
پای گریزوکون نشیمن
فرهنگ گنجواژه
فرار و قرار.