کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نشوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سکر، لذت، مستی، نشئه، نشوه ۲. آگاهی، اطلاع
-
نشوت
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) [ ع . نشوة ] (مص ل .) 1 - مست شدن ، نشئه شدن . 2 - (اِمص .) مستی .
-
ملکاک
لغتنامه دهخدا
ملکاک . [ ] (ص ) سرخوش . نشوه . کسی که بر اثر نوشیدن مشروب الکلی یا استعمال مواد مخدرسرمست شده باشد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
نشو
لغتنامه دهخدا
نشو.[ ن َش ْوْ ] (ع مص ) مست گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نَشوَة. نُشوَة. نِشوَة. (المنجد) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باربار بازگشتن بر چیز. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). معاودة کردن بر چیز...
-
نشأه
لغتنامه دهخدا
نشأه . [ ن َءَ / ءِ ] (از ع ، اِ) نشئه . نشوه . کیف و حالی که براثر استعمال مسکر یا مخدری به شخص معتاد دست دهد.
-
نشئة
لغتنامه دهخدا
نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] (از ع ، اِ) حالت سرور و فرحی که از خوردن مسکرات پدید می آید. (ناظم الاطباء). رجوع به نشأه و نشوه شود. || آفرینش . (ناظم الاطباء).- آن نشئه ؛ قیامت . (ناظم الاطباء).- این نشئه ؛ این جهان . (ناظم الاطباء).
-
مست گردیدن
لغتنامه دهخدا
مست گردیدن . [ م َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مست شدن . مست گشتن . انتشاء. استنشاء. تنشی . خذم . نشوة. (از منتهی الارب ). رجوع به مست گشتن شود. || معجب و متکبر و مغرور شدن .و رجوع به مست و مست گشتن و مست شدن شود.
-
نشئة
لغتنامه دهخدا
نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] (از ع ، اِ) نشاءة. || حالت کیف آمیخته به رخوتی که بر اثر استعمال تریاک و امثال آن در شخص استعمال کننده ٔ مخدّرات پیدا شود. رجوع به نشاءة و نشوة شود : هر کس به نشئه ای تاخت با نشئه کار خود ساخت منهم زدم به وافور پک بی شمارو بی مر...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الحسینی آلوسی متولد به سال 1217 هَ . ق . و متوفی به سال 1270 هَ . ق . به بغداد، ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالثناء، مفسر، محدث ، ادیب ، اصلاح طلب ، سلفی المذهب ، و مفتی حنفیها در بغداد. او راست : روح المعانی ، تفسی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد، ملقب به بهأالدین . او راست : کتاب مناقضات . و حاجی خلیفه گوید: ولما وقف علیها الشیخ تقی الدین السبکی انشد لنفسه :ابوحامد فی العلم امثال انجم و فی الفقه کالابریز اخلص بالسبک فأولهم من اسفراین نشوةو ثانیهم الطوسی وثال...
-
نشو
لغتنامه دهخدا
نشو. [ ن َش ْوْ ] (از ع ، مص ) پیدا شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیداشدگی . (ناظم الاطباء). || روییدن و بالیدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بزرگ شدن و بالیدن . (از معجم متن اللغة). نَشوَة. (معجم متن اللغة). نشوء : چو مشک نافه در نشو گیاهی پس ا...
-
چرت
لغتنامه دهخدا
چرت . [ چ ُ ] (اِ)غنودگی و پینکی و حالت نیم خواب . (ناظم الاطباء). خواب کمی نشسته یا درازکشیده . (از فرهنگ نظام ). حالت آنکه او را خواب آمده ، لکن میخواهد بیدار ماند و پیاپی پلک های او بهم آید و باز گشاده شود. پی درپی چشم بر هم نهادن و باز کردن از غل...
-
مست شدن
لغتنامه دهخدا
مست شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حالتی دست دادن از سستی و لذت و نشاط و کم خردی با خوردن شراب و دیگر مسکرات و امثال آن . سکر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). نزف . انزاف . نشوة. انتشاء. ثمل . انهکاک . دجر. صاحب آنندراج گوید: گرم شدن ، سرگران گردیدن ، ...
-
ابن عوام
لغتنامه دهخدا
ابن عوام . [ اِ ن ُ ع َوْ وا ] (اِخ )ابوزکریا یحیی بن محمدبن احمدبن عوام اشبیلی . او در آخر مائه ٔ ششم هجری باشبیلیه میزیست . از احوال وی اطلاع بسیاری در دست نیست فقط معلوم است کتابی در کشاورزی موسوم به کتاب الفلاحه در 34 فصل داشته است ، سی فصل آن در...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) مرتضی ، محمدبن عبدالرزاق ، مشهور به مرتضی و مکنی به ابوالفیض حسینی یمانی حنفی . صاحب تاج العروس . وی در وطن خود نشأت یافت . سپس برای تحصیل علم ، آغاز سفر کرد. چندین بار به حج رفت و درمکه با سیدعبدالرحمن عیدروس ملاقات کرد و پیوس...