کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشوه
/našve/
معنی
۱. بوییدن؛ بو کردن.
۲. مست کردن.
۳. (اسم) سرخوشی از می؛ سکر؛ مستی؛ اول مستی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشوه
لغتنامه دهخدا
نشوه . [ ن َش ْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه در 33 هزارگزی ساوه در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 264 تن سکنه دارد، آبش از قنات ، محصولش غلات و سیب زمینی و بنشن و میوه ها، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است . (از فر...
-
نشوه
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ یا وِ) [ ع . نشوة ] 1 - (مص ل .) سرخوش شدن و نشأه یافتن به وسیلة استعمال مواد مخدر. 2 - (اِمص .) سرخوشی و نشأه .
-
نشوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نشوَة] ‹نشوت› [قدیمی] našve ۱. بوییدن؛ بو کردن.۲. مست کردن.۳. (اسم) سرخوشی از می؛ سکر؛ مستی؛ اول مستی.
-
واژههای مشابه
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن َش ْ وَ ] (ع اِ) مستی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مستی یا آغاز سکر. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) . مقابل هشیاری . (آنندراج ) (برهان قاطع). || بوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رایحه . (المن...
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن ِش ْوَ ] (ع مص ) نَشوَة. نُشوَة. رجوع به نُشوَة شود.
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن ُش ْ وَ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج ). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نِشوَة. نَشوَة.(معجم متن اللغة). || مست گردیدن . (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نَشوَة. نِشوَة....
-
نشوة
دیکشنری عربی به فارسی
وجد , خلسه , حظ ياخوشي زياد
-
نشوه بخش
لغتنامه دهخدا
نشوه بخش . [ ن َش ْ وَ / وِ ب َ ] (نف مرکب ) مستی آورنده . || سرور و خوشحالی آورنده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
نشوح
لغتنامه دهخدا
نشوح . [ ن َ ] (ع اِ) آب اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). آب قلیل . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || گفته اند: شراب . (از منتهی الارب ). || (ص ) مست . سکران . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (...
-
نشوح
لغتنامه دهخدا
نشوح . [ ن ُ ] (ع مص ) نشح . رجوع به نَشح شود.
-
جستوجو در متن
-
وجد
دیکشنری فارسی به عربی
نشوة
-
خلسه
دیکشنری فارسی به عربی
نشوة