کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشوان
/našvān/
معنی
مست.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشوان
لغتنامه دهخدا
نشوان . [ ن َ ] (اِخ ) ابن سعیدالیمنی الحمیری مکنی به ابوسعید یا ابوالحسن . فقیه وادیب و شاعر و لغوی قرن ششم یمن است بر عده ای از قلاع یمن تسلط یافت و به سال 537 هَ . ق . درگذشت . (از معجم المؤلفین ج 13 ص 86) (الاعلام زرکلی ص 1099). و نیز رجوع به بق...
-
نشوان
لغتنامه دهخدا
نشوان . [ ن َش ْ ] (ع ص ) مست . (از منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از معجم متن اللغة) (از ناظم الاطباء). سکران . (المنجد) (اقرب الموارد). نشیان . (معجم متن اللغة) (آنندراج ). و تأنیث آن نشوی است . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغ...
-
نشوان
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) مَست .
-
نشوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] našvān مست.
-
جستوجو در متن
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) نشوان بن سعیدبن نشوان . رجوع به نشوان .... شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان است .
-
نشوی
لغتنامه دهخدا
نشوی . [ ن َش ْ وا ] (ع ص ) تأنیث نشوان است . (از اقرب الموارد). زنی مست .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی شود.
-
علی جذامی
لغتنامه دهخدا
علی جذامی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی شود.
-
علی مصری
لغتنامه دهخدا
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی شود.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالظاهربن نشوان الجذامی ملقب به محی الدین و معروف به ابن عبدالظاهر. رجوع به عبدالظاهر محی الدین ابوالفضل و نیز به الاعلام زرکلی شود.
-
نشیان
لغتنامه دهخدا
نشیان . [ ن َش ْ ] (ع ص ) مست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نشوان . (آنندراج ). || نشیان الاخبار؛ آن که اخبار را نخستین معلوم کند و جویای آن باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از المنجد). آن که اخبار را در آغاز شیوع یافتن تحقیق کند. (از معجم متن اللغ...
-
مستانی
لغتنامه دهخدا
مستانی . [ م َ ] (ص نسبی ) مزید علیه مست . (آنندراج ). مستان . مست . نشوان : دمی در آن چمن از روی ذوق کردم سیرغزل سرایان چون عندلیب مستانی . طالب آملی (از آنندراج ).و رجوع به مست ومستان شود.
-
طرماج
لغتنامه دهخدا
طرماج . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابووجزه ٔ سعدی آنجا که گوید : کأن َّ صوت حداها و القرین بهاترجیع مغترب نشوان لجلاج نعب ُ الاشاهیب فی الأخبار یجمعهاو اللیل ساقطة اوراقه داج حتی اذاما ایالات ٌ جرت برحاًو قد ربعن الشوی عن ماء طرماج .(از معجم ال...