کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشناس
لغتنامه دهخدا
نشناس . [ ن َ ش َ / ن َ ] (نف مرکب ) ناشناسنده . نشناسنده . || منکر. انکارکننده . در کلمات مرکب : حق نشناس ، خدانشناس ، نمک نشناس . رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود. || (ن مف مرکب ) ناشناس . غیرمعروف . نشناس .- به نشناس ؛ متنکراً.(یادداش...
-
واژههای مشابه
-
نمک نشناس
لغتنامه دهخدا
نمک نشناس . [ ن َ م َ ن َ ] (نف مرکب ) نمک ناشناس . ناسپاس . بی وفا.
-
وقت نشناس
لغتنامه دهخدا
وقت نشناس . [ وَ ن َ ] (نف مرکب ) وقت نشناسنده . وقت ناشناس . رجوع به وقت ناشناس شود.
-
خویش نشناس
لغتنامه دهخدا
خویش نشناس . [ خوی / خی ن َ ] (نف مرکب ) خویشتن ناشناس . آنکه خود را نشناسد. آنکه حد خود نداند. خودناشناس . آنکه پا از گلیم خود فراتر نهد. آنکه از حد خود تجاوز کند : خروشید گرسیوز آنگه بدردکه ای خویش نشناس ناپاک مرد. فردوسی .|| متکبر. خودپسند.
-
نمک نشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹نمکناشناس› [عامیانه، مجاز] namaknaš[e]nās آنکه حقوق نانونمک را رعایت نکند؛ نمکبهحرام؛ ناسپاس.
-
خدا نشناس
دیکشنری فارسی به عربی
اثيم , فاجر
-
وظیفه نشناس
دیکشنری فارسی به عربی
غير مسوول
-
نمک نشناس
لهجه و گویش تهرانی
ناسپاس
-
حق نشناس
لهجه و گویش تهرانی
ناسپاس
-
خدا نشناس
لهجه و گویش تهرانی
بی ایمان
-
نان شناس و خدا نشناس
فرهنگ گنجواژه
اهل و عیال.
-
جستوجو در متن
-
بی صفت
لهجه و گویش تهرانی
حق نشناس
-
آمبریولوژی
فرهنگ واژههای سره
رویا نشناس