کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشل
/našal/
معنی
۱. = نشلیدن
۲. = نشیمن
۳. [قدیمی] آویختگی و پیوستگی چیزی به چیزی.
۴. (اسم) قلاب ماهیگیری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشل
لغتنامه دهخدا
نشل . [ ن َ ] (ع مص ) به دست برآوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گوشت از دیگ برکشیدن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). || شتاب کردن در برکشیدن چیزی . (از ناظم الاطباء). شتاب کرد...
-
نشل
لغتنامه دهخدا
نشل . [ ن َ ش َ ] (اِ) قلاب ماهی . (برهان قاطع). قلاب ماهی گیری . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نشپیل است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || (اِمص ) دو چیز را برهم دوختن و چسبانیدن . دو چیز را با هم کوفتن . (برهان قاطع). پیوستگی چیزی به چیزی . (ناظم الاطباء...
-
نشل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نشلیدن) našal ۱. = نشلیدن۲. = نشیمن۳. [قدیمی] آویختگی و پیوستگی چیزی به چیزی.۴. (اسم) قلاب ماهیگیری.
-
جستوجو در متن
-
نشبل
لغتنامه دهخدا
نشبل . [ ن َ ب َ ] (اِ) دست بر چیزی زدن و درآویختن . (برهان قاطع) (آنندراج ). دست زدگی بر چیزی و درآویختگی . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نشل است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || دو چیز را بر هم دوختن و به هم چسبانیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ). چیزی را ب...
-
نشیل
لغتنامه دهخدا
نشیل . [ ن َ ] (ص ) آویزان و آویخته شده . معلق شده . (ناظم الاطباء). نشل . (شعوری ج 2 ص 388).
-
نشلیدن
لغتنامه دهخدا
نشلیدن . [ ن َدَ ] (مص ) از: نشل + یدن پسوند مصدری ). چنگ درزدن ودرآویختن بود به چیزی . و آن را به تازی تشبث گویند.(از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین نقل از جهانگیری ). گرفتن . آویختن . (از برهان قاطع، ذیل نشل ) : گر تو خواهیش و گر نه به تو اندر نشلدزر او...
-
تنشیل
لغتنامه دهخدا
تنشیل . [ ت َ ] (ع مص ) ناشتا شکستن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : نَشِّل ْ ضیفک (به صیغه ٔ امر)؛ ای سلفه ؛ ناشتاشکن بخوران مهمان خود را. (ناظم الاطباء).
-
نشول
لغتنامه دهخدا
نشول . [ ن ُ ] (ع مص ) کم گوشت گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). لاغر شدن . || اندک شدن گوشت بر ران . (تاج المصادر بیهقی ). کم شدن گوشت ران . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از م...
-
بشل
لغتنامه دهخدا
بشل . [ ب َ ش َ / ب ِ ش ِ ](ص ) از مصدر بشلیدن . پشل . نشل . گرفت و گیر باشد، یعنی دو چیز که برهم چسبند و درهم آویزند. (برهان ). دو چیز بیکدیگر ملصق شده و در هم آویخته . (ناظم الاطباء). دو چیز که برهم گیرند. (سروری ). گرفت و گیر است که دو تن برهم چسب...
-
بندپی
لغتنامه دهخدا
بندپی . [ ب َ پ ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در مازندران حدشمالی بارفروش . شرقی سوادکوه . جنوبی فیروزکوه . و غربی لاریجان . ناحیه ٔ کوهستانی است . در قسمت علیای رود بابل واقع است . بسه قسمت تقسیم میشود. بندپی غربی . بندپی شرقی و بالاکوه . از طوایف آن ملکش...