کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشج
لغتنامه دهخدا
نشج . [ ن َ ] (ع مص ) آواز برگردانیدن خر در سینه و غوک در دهان . || جوش زدن دیگ و خیک چندان که آواز برآید. || جدا و فصل کردن مطرب میان دو آواز و دراز کشیدن آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). در تمام معانی رجوع به نشیج شود.
-
نشج
لغتنامه دهخدا
نشج . [ ن َ ش َ ] (ع اِ) مجرای آب . (از المنجد) (از اقرب الموارد). راه گذر آب . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ج ، انشاج .
-
جستوجو در متن
-
انشاج
لغتنامه دهخدا
انشاج . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَشَج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گذرهای آب . (آنندراج ). و رجوع به نشج شود.
-
نشیج
لغتنامه دهخدا
نشیج . [ ن َ ] (ع مص ) گلو گرفته شدن در گریه و خبه گریستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).گریه در گلو گره شدن و خفه گریستن . (از المنجد) (ازاقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). نشج . (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (المنجد). || آواز دادن مشک و خم و دیگ ...
-
زبان گنجشکی
لغتنامه دهخدا
زبان گنجشکی . [ زَ ن ِ گ ُ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان ساختگی است مانند زبان زرگری و زبان مرغی و در برخی از شهرهای ایران هنگامی که میخواهند درباره ٔ مطلبی محرمانه گفتگو کنند بدان زبان تکلم میکنند. زبان گنجشکی به اندازه ٔ زبان زرگری شیوع ندارد ...
-
راهگذر
لغتنامه دهخدا
راهگذر. [ گ ُ ذَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) رهگذر. گذرنده از راه . عابر. که از راه بگذرد.که از راه عبور کند. عابر سبیل : چون باسترآباد رسید مردی را دید، راهگذاری گفت از کجا می آیی ؟(تاریخ طبرستان ). || مسافر. (ناظم الاطباء). || ابن سبیل . (یادداشت مؤلف ...