کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانگذار 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کی نشان
لغتنامه دهخدا
کی نشان . [ ک َ / ک ِ ن ِ ] (ص مرکب ) آنکه نشان از کی دارد. کی نژاد. اصیل زاده : سزد گر بود نام اوکی پشین که هم کی نشان است و هم کی نشین .نظامی (اقبالنامه چ وحید 31).
-
crop mark
گیاهنشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تغییر در رنگ یا میزان رویش نباتات سطحی که نشاندهندۀ خطوط کلی پدیدارهای مدفون باستانشناختی مانند دیوارها و چالهای زباله (pits) یا سازههاست و با عکسبرداری هوایی قابل مشاهده است
-
marker bed
نشانلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] واحدی چینهشناختی با ویژگیهایی که بهآسانی قابل تشخیص است متـ . کلیدلایه key bed لایۀ شاخص index bed
-
logo
نشانواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نمادی خاص یک شرکت یا سازمان، بهصورت تصویر یا علامت یا طرح، برای تشخیص سریع و راحت آن
-
medalist
نشانآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشکاری که در یک رقابت یا رویداد ورزشی برندۀ نشان میشود متـ . مدالآور
-
bonnet badge, hood badge
نشان خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نشان یا نام خودروساز که بر روی درِ موتور نصب میشود
-
tail logo
نشان دُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشانی بر روی دُم هواپیما که نمایانگر شرکت بهکارگیرندۀ آن است
-
epitope tag
نشان روجایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] توالی نوکلئوتیدی کوتاهی که یک حبۀ روجایی پادگن را رمزگذاری میکند
-
beacon
نشانفرست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فـرستنـده ـ گیرنـدهای با بُرد کوتاه که ارتباط بین وسایل نقلیه و مدیریت حملونقل را امکانپذیر میسازد
-
frost mark
یخنشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تنوع در میزان یخزدگی خاک که نشاندهندۀ وجود پدیدارهای مدفون باستانشناختی است و غالباً با عکسبرداری هوایی تشخیص داده میشود
-
نصرت نشان
لغتنامه دهخدا
نصرت نشان . [ ن ُ رَ ن ِ ] (ص مرکب ) نصرت آیت . ظفرنمون : و بهادران لشکر نصرت نشان به اقدام مدافعت و ممانعت پیش رفته . (حبیب السیر ج 3 ص 276).
-
نعمت نشان
لغتنامه دهخدا
نعمت نشان . [ ن ِ م َ ن ِ ] (نف مرکب ) کارنده ٔ نعمت . کنایه از تخم افشاننده . که بذر بر زمین افشاند. (یادداشت مؤلف ) : گاو گردون بر کهکشان چون گاو گردون در وی (اصفهان ] نعمت نشان ، چرخ هفتم از جی قطری وبحر قلزم از زندرود قطری . (ترجمه ٔ محاسن اصفها...
-
نشان بردن
لغتنامه دهخدا
نشان بردن . [ ن ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سبقت بردن . (آنندراج ) : دوفیل اند خرطوم درهم کشان ز هر دو یکی برده خواهد نشان .نظامی (از آنندراج ، از غوامض سخن ).
-
نشان بودن
لغتنامه دهخدا
نشان بودن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) انگشت نما بودن . (یادداشت مؤلف ).- نشان بودن به ... ؛ بدان صفت نام بردار و عَلَم بودن : صد از نامداران و گردنکشان که بودند هر یک به مردی نشان . فردوسی .چون ملت رسول به پاکی ستوده ای چون رحمت خدای به نیکی نشانیا. ابو...
-
نشان دادن
لغتنامه دهخدا
نشان دادن .[ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نمودن . بنمودن . ارائه کردن . ابراز کردن . اظهار کردن . (یادداشت مؤلف ) : اندر جهان چه چیز بود به ز خدمتش بهتر ز خدمتش که دهد در جهان نشان . فرخی .تخم ما بی گمان سخن بوده ست خوبتر ز این کسی نداد نشان . ناصرخسرو.کسی چ...