کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانی واد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دستان نشانی
لغتنامه دهخدا
دستان نشانی . [ دَ ن ِ ] (حامص مرکب )(اصطلاح موسیقی ) پرده بندی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بی نشانی
لغتنامه دهخدا
بی نشانی . [ ن ِ نی ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نشان . بی علامتی . لایوصفی . فقد خصوصیت شناسائی : عمل بیار و علم برمکش که مردان رارهی سلیم تر از کوی بی نشانی نیست . سعدی .و رجوع به نشان شود.
-
network address
نشانی شبکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شناسۀ هر مؤلفۀ فیزیکی یا منطقی در شبکه
-
fire progress map, fire status map
نقشۀ آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نقشهای که برای آتشسوزیهای بزرگ تهیه میشود و بر روی آن محدودۀ حریق و نحوۀ بهکارگیری نیروهای آتشنشانی و روند خاموش کردن آتش نشان داده میشود
-
fire camp
اردوی آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محلی برای استقرار و نگهداری وسایل آتشنشانی و پشتیبانی و ارائۀ خدمات به آتشنشانها متـ . پایگاه آتشنشانی base camp
-
address field, champ de l'adresse (fr.)
جای درج نشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات - پست] محلی مستطیلشکل بر روی پاکت پُستی که نشانی گیرنده و فرستنده بر روی آن درج میشود
-
base camp
پایگاه آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← اردوی آتشنشانی
-
مامور اتش نشانی
دیکشنری فارسی به عربی
رجل الاطفاء
-
نشانی شبیه سکه
دیکشنری فارسی به عربی
وسام
-
لوله اب اتش نشانی
دیکشنری فارسی به عربی
خرطوم
-
نشانی روی نامه
دیکشنری فارسی به عربی
نحة
-
شیر اتش نشانی
دیکشنری فارسی به عربی
حنفية
-
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
دیکشنری فارسی به عربی
لحظة