کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانۀ دستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
auditory cue
نشانۀ شنیداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] اطلاعات کلامی که به برقراری ارتباط برای پاسخدهی کمک میکند
-
acoustic cue
نشانۀ صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] بخشی از زنجیرۀ گفتار که به بازشناسی آوایی کمک میکند متـ . نشانۀ آکوستیکی
-
marker 2
نشانهگذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فرد یا وسیلهای که عمل نشانهگذاری درخت را انجام میدهد
-
نشانه رفتن
لغتنامه دهخدا
نشانه رفتن . [ ن ِ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) قراول رفتن .
-
نشانه زدن
لغتنامه دهخدا
نشانه زدن . [ ن ِ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیر را به هدف زدن . تمرین تیراندازی کردن : کجا دو تیر گشاید گه نشانه زدن بود بحکم ز سوفاراین نشانه ٔ آن .سوزنی .
-
نشانه ساختن
لغتنامه دهخدا
نشانه ساختن . [ ن ِ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نشانه کردن . هدف قرار دادن و به سوی او قراول رفتن .
-
نشانه شدن
لغتنامه دهخدا
نشانه شدن . [ ن ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هدف شدن . هدف واقع شدن .- نشانه ٔ تیر بلا شدن ؛ آماج بلا و مصائب شدن . || انگشت نما شدن . عَلَم شدن . مشارٌ بالبنان گشتن : چو مه نشانه شد اندر سفر مسلمانان نشانه پله ٔ من از سفر که می آرد.میرحسن دهلوی ...
-
نشانه کردن
لغتنامه دهخدا
نشانه کردن . [ ن ِ ن َ/ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هدف قرار دادن : کس نیاموخت علم تیر از من که مرا عاقبت نشانه نکرد. سعدی .دل نشانه ٔ تیر بلا کن . (مجالس سعدی ). || نشانه رفتن . قراول رفتن : دو تیرانداز چون سرو جوانه ز بهر یکدگر کرده نشانه . نظامی . || ...
-
نشانه گرفتن
لغتنامه دهخدا
نشانه گرفتن . [ ن ِ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) هدف گرفتن . هدف قرار دادن . قراول رفتن .
-
نشانه انداز
لغتنامه دهخدا
نشانه انداز. [ ن ِ ن َ / ن ِ اَ ] (نف مرکب ) تیرانداز که نشانه ٔ او خطا نکند. حکم انداز. قادرانداز. (از آنندراج ). آنکه تیر را به نشانه می زند. آنکه تیر وی خطا نمی کند. تیرانداز ماهر. (ناظم الاطباء).
-
نشانه زنی
لغتنامه دهخدا
نشانه زنی . [ ن ِ ن َ / ن ِ زَ ] (حامص مرکب ) خصل . (منتهی الارب ). نشانه زدن .
-
نشانه گاه
لغتنامه دهخدا
نشانه گاه . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آماج . هدف . آماجگاه : در زخم چنین نشانه گاهی سالیت نشسته گیر و ماهی . نظامی .او گرچه نشانه گاه درد است آخر نه چو من زن است مرد است . نظامی (لیلی و مجنون چ دستگردی ص 184). || جای معهود : حالی که بیاوری ز راهش ...
-
نشانه گذاری
لغتنامه دهخدا
نشانه گذاری . [ ن ِ ن َ / ن ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) علامت گذاری .
-
نشانه گیری
لغتنامه دهخدا
نشانه گیری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) هدف گیری .
-
stellar pattern
سرنشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شکستگی تارعنکبوتی شیشۀ جلوی خودرو که براثر برخورد سر انسان در هنگام تصادف به وجود میآید