کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانک دهی نقطه به نقطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
user data signalling rate/ user data signaling rate
نرخ نشانکدهی دادههای کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نرخ دریافت دادههای ارسالشدۀ کاربران در پایانهها متـ . نرخ سیگنالدهی دادههای کاربر
-
custom local access signalling services, CLASS
خدمات سفارشی نشانکدهی دسترسی محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← خدمات سفارشی تماس
-
جستوجو در متن
-
نقطه نقطه
لغتنامه دهخدا
نقطه نقطه . [ ن ُ طَ / طِ ن ُ طَ/ طِ ] (ص مرکب ) خال خال . پر خال و نقط : گر ز نصرت نه حامله است چرانقطه نقطه است پیکر تیغش . خاقانی .- نقطه به نقطه ؛ به طور دقت و با کمال دقت . (ناظم الاطباء).
-
نقطه گذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 - جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیلة نقطه ، ویرگول و غیره .
-
ابن نقطه
لغتنامه دهخدا
ابن نقطه . [ اِ ن ُ ن ُ طَ ] (اِخ ) کنیت ابوزید مترجم است . رجوع به ابوزیدبن نقطه شود.
-
بی نقطه
لغتنامه دهخدا
بی نقطه . [ ن ُ طَ /طِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نقطه ) فاقد نقطه . بی خجک .- حروف بی نقطه ؛ حروفی که در زیر یا بالافاقد عُجمه باشد مانند حروف مهمل . در مقابل حروف معجم : مجمج الکتاب مجمجةً؛ بی نقطه و بی اعراب نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). و رجوع به نق...
-
اشاندن
واژهنامه آزاد
اِشانْدَن [گویش همدانی]:پرتاب کردن ، انتقال پرتابی چیزی از نقطه ای به نقطه دوم .
-
نقطه وار
لغتنامه دهخدا
نقطه وار. [ ن ُ طَ / طِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند نقطه . چون نقطه : اگر خطت کمر بندد به خونم نیابی نقطه وار از خط برونم .نظامی .
-
transmission line
خط انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] ساختاری که مسیر پیوستهای را از یک نقطه به نقطۀ دیگر برای انتقال توان یا نشانکهای الکتریکی مهیا میکند
-
map scale
مقیاس نقشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نسبت فاصلۀ میان دو نقطه بر روی نقشه به فاصلۀ همان دو نقطه بر روی زمین
-
Point-to-multipoint communication
ارتباط نقطهبهچندنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] انتقال اطلاعات از یک افزاره یا نقطه به چند افزاره یا چند نقطه
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن نقطه محمدبن عبدالغنی . رجوع به ابن نقطه ابوبکر... شود.
-
نقطه گاه
لغتنامه دهخدا
نقطه گاه . [ ق ُ طَ / طِ ] (اِ مرکب ) مرکز. محاط. نقطه گه . کنایه از مقصد حاجت و نیاز دیگران : چنین هفت پرگار بر گرد شاه در آن دایره شه شده نقطه گاه . نظامی .چو پرگار گردون بر آن نقطه گاه به پای پرستش بپیمود راه .نظامی .
-
به نقطه اوج رسیدن
دیکشنری فارسی به عربی
قمة
-
قمة
دیکشنری عربی به فارسی
اوج , ذروه , قله , منتها(درجه 1) , سر , مرتفعترين نقطه , بحران , نقطه ء کمال , نوک , راس زاويه , تارک , تاج , کلا له , يال , بالا ترين درجه , به بالا ترين درجه رسيدن , ستيغ , راس , کلا ه نوک تيز , منتها درجه , حداکثر , کاکل , فرق سر , دزديدن , تيز شد...