کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشادر
/no(e)šādor/
معنی
جسمی جامد و بلوری، بیرنگ، بیبو، دارای طعمِ زننده که از ترکیب جوهرنمک و آمونیاک بهدست میآید و در آب مخصوصاً آب گرم حل میشود. در طب، صنعت، سفیدگری، و لحیمکاری به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشادر
لغتنامه دهخدا
نشادر. [ ن ُ /ن ِ دِ ] (ع اِ) نوشادر. ملح بوتیه . عقاب . طائر. نسر. مُشاطه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوشادر شود.
-
نشادر
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نُ دُ) (اِ.) ترکیبی از جوهرنمک و آمونیاک ، جامد و بلوری که از آن در صنعت برای سفیدکاری ، لحیم کاری و... استفاده می شود.
-
نشادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نوشادر› (شیمی) no(e)šādor جسمی جامد و بلوری، بیرنگ، بیبو، دارای طعمِ زننده که از ترکیب جوهرنمک و آمونیاک بهدست میآید و در آب مخصوصاً آب گرم حل میشود. در طب، صنعت، سفیدگری، و لحیمکاری به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
نشادر ورداشتن ،نشادر زدن
لهجه و گویش تهرانی
دواندن ستور با زدن نشادر زیر دم آنها
-
جستوجو در متن
-
نوشادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) nušādor = نشادر
-
نوشادر
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِ.) نک . نشادُر.
-
ارمیان
لغتنامه دهخدا
ارمیان . [ اِ ] (اِ) نشادر. رجوع به ارمینا شود.
-
ammonium chloride
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلرید آمونیوم، کلرور امونیاک، نشادر بفرمول
-
طیا
لغتنامه دهخدا
طیا. [ طَ ] (اِ) بلغت یونانی نشادر پیکانی را گویند و آن چیزی است شبیه به نمک . (برهان ) (اختیارات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ).
-
آمونیاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ammoniac] (شیمی) 'āmo(u)niyāk گازی قلیایی، بیرنگ، تندبو، اشکآور، و از هوا سبکتر که در آب بهخوبی حل میشود. در تهیۀ اسیدنیتریک، کودهای نیتروژندار، مواد منفجره، نشادر و به عنوان سرمازا در یخچال به کار میرود.
-
پیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pile] (برق) pil ظرفی که در آن دو میلۀ فلزی مثبت و منفی قرار دارد و بهوسیلۀ آن تولید جریان الکتریسیته میکنند.〈 پیل خشک: (برق) پیلی به شکل استوانهای از روی با میلهای از زغال در وسط استوانه و خمیری از دانههای زغال و بیاکسید من...
-
مونتس
لغتنامه دهخدا
مونتس . (اِخ ) آشیل شارل . برادر هنرشناس فرانسوی است که در سال 1848 م . متولد شد. او کشاورز مشهوری بود و در سال 1896 به عضویت آکادمی علوم نائل گردید و با همکاری شلوسینگ ماده ٔ تخمیر نوشادر را کشف کرد و درباره ٔ آثارتبدیل جوهر نشادر و املاح آن به شوره...
-
برزا
لغتنامه دهخدا
برزا. [ ب َ ] (نف ) ورزو. (یادداشت مؤلف ).- گاو برزا ؛ گاو نر. گاو زراعت . گاو که برای شخم کردن است : بگیرند شحم حنظل و بوره از هریکی دودانگ ، ماذریون و نشادر از هریکی دانگی همه را به زهره ٔ گاو برزا بسرشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). با روغن زیت کهن با...