کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشاخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشاخته
/nešāxte/
معنی
۱. نشانده.
۲. جادادهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشاخته
لغتنامه دهخدا
نشاخته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نشانیده . (برهان قاطع). نشانده شده . رجوع به نشانیده شود. || تعیین کرده شده . (برهان قاطع). رجوع به نشناخت و نشناخته شود. || کارگذاشته شده . نصب کرده شده . تعبیه شده .- درنشاخته ؛ نصب شده .- جواهر درنشاخته ؛ مرصع:...
-
نشاخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] nešāxte ۱. نشانده.۲. جادادهشده.
-
جستوجو در متن
-
نشست
لغتنامه دهخدا
نشست . [ ن ِ ش َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم و اسم مصدر است از نشستن . رجوع به نشستن شود. || نشستن . جلوس : بزرگان گزیدند جای نشست بیامد یکی مرد طشتی به دست . فردوسی .ز میدان بیامد به جای نشست ابا پهلوانان خسروپرست . فردوسی .نکوهش مکن عاقلی را که د...