کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نشا
/našā/
معنی
۱. (کشاورزی) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند؛ بوتۀ گل.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] روییدن؛ نمو کردن؛ پرورش یافتن.
〈 نشا کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) جابهجا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی که تازه سبز شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشا
لغتنامه دهخدا
نشا. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به نشاء شود. || مأخوذ از نشاسته ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). نشاسته ، فارسی معرب است که شطری از آن حذف شده ، چنانکه منازل را م...
-
نشا
لغتنامه دهخدا
نشا. [ ن ِ ] (اِ) شامل . (برهان قاطع) (از برهان جامع). محتوی . (حاشیه ٔ برهان از برهان جامع). || بته ٔ پاره ای نباتات که از جائی به جای دیگر نقل کرده غرس کنند. بته ها که برای نشا کردن از زمین برکنده باشند. (یادداشت مؤلف ). || نشاسته که از آن پالوده ...
-
نشا
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . نشاء ] (اِ.) 1 - روییدن ، نمو کردن . 2 - در فارسی بوته یا قلمه را در جایی کاشتن تا بعد آن را به جای دیگر انتقال دهند.
-
نشا
دیکشنری عربی به فارسی
نشاسته , اهار , اهارزدن , تشريفات
-
نشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نشاء] našā ۱. (کشاورزی) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند؛ بوتۀ گل.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] روییدن؛ نمو کردن؛ پرورش یافتن.〈 نشا کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) جابهجا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی ...
-
واژههای مشابه
-
نشأ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نو پیدا شدن . 2 - روییدن ، رستن ، نمو کردن . 3 - پرورش یافتن . 4 - (اِمص .) نوپیدایی . 5 - رویش ، پرورش .
-
نَّشَأْ
فرهنگ واژگان قرآن
که بخواهیم (جزمش به دلیل این است که شرط شده به جمله بعدی :"إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن ﭐلسَّمَاءِ ءَايَةً ")
-
نشا کردن
لغتنامه دهخدا
نشا کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهال نشاندن . کاشتن بته های برکنده به جای دیگر رشد را. (یادداشت مؤلف ). گیاه نورسته ای از جائی برکندن و در جائی دیگر کاشتن . بوته ٔ نورسته ٔ گل یا میوه ای را از جائی که به انبوهی روئیده است برکشیدن و در زمینی آما...
-
نشا کردن
واژگان مترادف و متضاد
غرس کردن، کاشتن، نشاندن
-
لشت نشا
لغتنامه دهخدا
لشت نشا. [ ل َ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) نام ناحیتی از نوزده ناحیه ٔگیلان . محدود از مشرق به لاهیجان و از جنوب و مغرب به موازی رشت و از شمال به بحر خزر و دهانه های متعدد دلتای سفیدرود که از آن گذشته رسوبات بسیاری با خود آورده و تشکیل اراضی زراعتی حاصلخیزی مید...
-
نشا زیدن
لهجه و گویش بختیاری
nešâ zeydan نشا زدن، کاشتن نشاى گل و گیاه.
-
واژههای همآوا
-
نش ء
لغتنامه دهخدا
نش ء. [ ن َش ْءْ ] (ع اِ) ابر بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سحاب مرتفع. (از المنجد) (از اقرب الموارد). یا ابر پاره که نخستین نمایان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پاره ابری که در آغاز نمایان شود. (از المنجد) (از ...
-
نشع
لغتنامه دهخدا
نشع. [ ن َ ] (ع مص ) به درشتی کشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). به عنف چیزی را برکندن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مَنشَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). انتشاع . (از المنجد). || بوییدن طیب را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || دارو...