کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسیه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نسیه خوری
لغتنامه دهخدا
نسیه خوری . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) نسیه خواری . نسیه بری . نسیه خوردن . عمل نسیه خور.
-
نسیه فروش
لغتنامه دهخدا
نسیه فروش . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ف ُ ] (نف مرکب ) که متاعش را به نسیه فروشد.
-
نسیه فروشی
لغتنامه دهخدا
نسیه فروشی . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) نسیه فروختن . به نسیه دادن . عمل نسیه فروش .
-
نسیه کاری
لغتنامه دهخدا
نسیه کاری . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) خریدوفروش نسیه و به مهلت و فرصت . (ناظم الاطباء). نسیه فروشی و نسیه خری . عمل نسیه فروش و نسیه خر. دادوستد به نسیه .
-
نسیه محله
لغتنامه دهخدا
نسیه محله . [ ن ِس ْ ی ِ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار، در 4هزارگزی مغرب شهسوار و یک هزارگزی راه شهسوار به رامسر در جلگه ٔ مرطوب معتدل هوایی واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ چشمه کیله ، محصولش برنج و مرک...
-
نسیه بردن
دیکشنری فارسی به عربی
لحظة
-
نسیه و نقد
فرهنگ گنجواژه
شرایط خرید و فروش.
-
جستوجو در متن
-
ائتمان
دیکشنری عربی به فارسی
اعتبار , ابرو , ستون بستانکار , نسيه , اعتقاد کردن , درستون بستانکار وارد کردن , نسبت دادن
-
credit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، اب رو، اعتقاد کردن، نسبت دادن، در ستون بستانکار وارد کردن
-
قرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقراض، بدهی، دین، قرضه، نسیه، وام ۲. بریدن، قطع کردن، گسستن ≠ طلب
-
استنساء
لغتنامه دهخدا
استنساء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهلت و زمان خواستن در وام . || تأخیر کردن . (زوزنی ). || به نسیه فروختن خواستن . یقال : استنسأته فانسأنی .
-
دشت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - دستلاف . 2 - پیش مزد. 3 - (عا.) فروش اول هر کاسب . ؛ ~ کردن نخستین بار پول گرفتن ، فروختن جنس اولین بار در هر روز. ؛ ~ کسی را کور کردن کنایه از: اولین بار فروش از او نسیه خریدن ، موجب کسادی کار او شدن .
-
نواله دادن
لغتنامه دهخدا
نواله دادن . [ ن َ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) لقمه دادن . بذل و بخشش کردن . روزی رساندن : از خوان کسان نواله دادن بر نسیه بود قباله دادن .امیرخسرو.
-
نقد
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن خوب و سره از بد و ناسره . ؛ ~ ادبی تشخیص معایب و محاسن اثری ادبی . 2 - پرداخت بهای کالا در همان هنگام خرید. مق نسیه . 3 - (اِ.) سکة فلزی ، پول رایج .
-
دشت
لغتنامه دهخدا
دشت . [ دَ ] (اِ) دستلاف . (فرهنگ فارسی معین ). دشن . || پیش مزد. (فرهنگ فارسی معین ). سفته . ربون . (یادداشت مؤلف ). || در تداول عامیانه ، فروش اول هر کاسب . (فرهنگ فارسی معین ). نقد نخست که فروشنده از مشتری ستاند در اول روز یا اول شب یا اول هفته ی...