کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسق شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebnasaq مٲمور حفظ نظم و امنیت؛ داروغه.
-
نسقچی
لهجه و گویش تهرانی
شکنجهچی
-
نَسَق کردن
لهجه و گویش بختیاری
nasaq kerdan مجازات کردن بر طِبق عرُف.
-
نسق بندی
واژهنامه آزاد
نظم و ترتیب بنیان و اساس کارها
-
نظم و نسق دادن
لغتنامه دهخدا
نظم و نسق دادن . [ ن َ م ُ ن َ س َدَ ] (مص مرکب ) به سامان آوردن . منظم و مرتب کردن .
-
نظم و نسق
لغتنامه دهخدا
نظم و نسق . [ ن َ م ُ ن َ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نظم و ترتیب . آراستگی و استواری و انتظام .- بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . نامنظم و بی ترتیب : ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف که برون رفت از این خانه ٔ بی نظم و نسق .حافظ (دیوان چ قزوینی...
-
نَسَق،()گرفتن،()کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
زهرچشم گرفتن
-
نظم و نَسَق
لهجه و گویش تهرانی
ترتیب
-
نظم و نَسَق
فرهنگ گنجواژه
قانون، انظباط، نظم و نسق دادن، به سامان آوردن.
-
جستوجو در متن
-
نظام یافتن
لغتنامه دهخدا
نظام یافتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) سامان یافتن . به آیین و به سامان شدن . رواج و رونق گرفتن : نظام یافت همه شغل های بی تقدیرنسق گرفت همه کارهای ناهموار.امیر معزی (از آنندراج ).
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِدارت . گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بگردانیدن . گرداندن : در مداومت کؤس و اقداح و ادارت کاسات از دست سُقات ... (جهانگشای جوینی ).الا یا ایهاالساقی اَدِرْ کأساً و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. حافظ.|| گ...
-
اطراد
لغتنامه دهخدا
اطراد. [اِطْ طِ ] (ع مص ) اطراد امر؛ دنبال هم شدن کار و استقامت یافتن آن . (از اقرب الموارد). پی یکدیگر شدن کار و راست و مستقیم گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). راست شدن کاری و پس یکدیگر شدن . (غیاث از صراح و منتخب ).- اطراد یافت...
-
منتظم
لغتنامه دهخدا
منتظم . [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) راست و درست شونده اگرچه از باب افتعال است مگر متعدی نیامده . (غیاث ) (آنندراج ). بسامان . منتسق . مرتب . سامان یافته .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منظم شده و مرتب شده . راست و درست شده . (از ناظم الاطباء) : کار خوارزم اک...
-
انجامیدن
لغتنامه دهخدا
انجامیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بنهایت رسیدن و آخرشدن کار. (آنندراج ). آخرشدن و بنهایت رسیدن . (فرهنگ رشیدی ). آخرشدن . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ). منتهی گشتن و به آخر رسیدن و بپایان آمدن کار و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چو انجامیده شد گفتار رامی...
-
اصلاح کردن
لغتنامه دهخدا
اصلاح کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرمت کردن و تعمیر نمودن . (ناظم الاطباء). اشداء. تعمیر کردن بنا. هید. تهیید. (منتهی الارب ). || جامه ٔ کهنه را وصله کردن . || تصحیح کردن عبارت . درست کردن مطلب . تهذیب کردن . مهذب کردن . || آشتی کردن . با هم بکنا...