کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسقچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسقچی
/nasaqči/
معنی
پاسبان و مٲموری که وظیفهاش برقرار ساختن نظم بود؛ مٲمور تنبیه، سیاست، و مجازات گناهکاران.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسقچی
لغتنامه دهخدا
نسقچی . [ ن َ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چوبدارو انتظام کننده ٔ شهریان و لشکریان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پاسبان و محافظی که از جانب پادشاه مقرر شده باشد به خصوص در نظم سپاه و اردو. (ناظم الاطباء).
-
نسقچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] [قدیمی] nasaqči پاسبان و مٲموری که وظیفهاش برقرار ساختن نظم بود؛ مٲمور تنبیه، سیاست، و مجازات گناهکاران.
-
واژههای مشابه
-
نسقچی گری
لغتنامه دهخدا
نسقچی گری . [ ن َ س َ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل نسقچی . رجوع به نسقچی شود.
-
نسقچی باشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. ترکی] [قدیمی] nasaqčibāši سرپرست پاسبانان و مٲمورانی که وظیفهشان برقرار ساختن نظم بود؛ سرپرست مٲموران تنبیه، سیاست، و مجازات گناهکاران.
-
واژههای همآوا
-
نسق چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (اِمر.) نظم دهنده ، ناظم .
-
جستوجو در متن
-
امامقلی بیک
لغتنامه دهخدا
امامقلی بیک . [ اِ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نسقچی باشی . از عمال علی شاه برادرزاده ٔ نادرشاه افشار بوده است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه چ تهران ص 27 و 294 شود.
-
باشی
لغتنامه دهخدا
باشی . (ترکی ، ص نسبی ) مرکب از باش بمعنی سر و «ی » نسبت ، بمعنی مقدم و رئیس . وآن بیشتر در ترکیبات بکار رود. سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رئیس . مدیر. (ناظم الاطباء). فرمانده .- آبدارباشی . آت باشی . آردل باشی . آشپزباشی . اسلحه دارباشی . امیر...
-
چی
لغتنامه دهخدا
چی . (ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانجی و میانجی داریم و ترکان نیز از ما گرفته اند چه علاوه بر دو شاهد گوانجی و میانجی در زبان ا...