کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسطوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسطوری
/ne(a,o)sturi/
معنی
فرقهای از مسیحیان که برای مسیح دو جنبۀ الهی و انسانی قائل هستند و در عراق، ایران، لبنان، و سوریه اقامت دارند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسطوری
لغتنامه دهخدا
نسطوری . [ ن َ / ن ُ ] (ص نسبی ) ترسایی . (برهان قاطع) (آنندراج ). || منسوب به نسطور. پیرو فرقه ٔ نسطور. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تابع نسطور. (اقرب الموارد). ج ، نساطرة : خاصه همسایگان نسطوری که مرا عیسی دوم خوانند.خاقانی .
-
نسطوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به نسطوریوس، اسقف قسطنطنیه) ‹نستوری، نسطوریه› ne(a,o)sturi فرقهای از مسیحیان که برای مسیح دو جنبۀ الهی و انسانی قائل هستند و در عراق، ایران، لبنان، و سوریه اقامت دارند.
-
واژههای مشابه
-
عمار نسطوری
لغتنامه دهخدا
عمار نسطوری . [ ع َم ْ ما رِ ن َ ] (اِخ ) بصری . از فضلای قرن پنجم هجری در عراق . رجوع به عمار بصری (نسطوری ) شود.
-
واژههای همآوا
-
نستوری
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) = نسطوری : قطعه ای است ضربی در «نوایی » که سه ضرب سنگینی است .
-
جستوجو در متن
-
نساطرة
لغتنامه دهخدا
نساطرة. [ ن َ طِ رَ] (ع اِ) ج ِ نسطوری . (از اقرب الموارد). پیروان نسطور. (ناظم الاطباء). رجوع به نسطوری و نسطوریة شود.
-
نستوری
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) = نسطوری : قطعه ای است ضربی در «نوایی » که سه ضرب سنگینی است .
-
بطرس
لغتنامه دهخدا
بطرس . [ ب ُ رُ ] (اِخ ) عزیز (الخوری ). نایب بطریرک کلدان در حلب بود. او راست : تقویم مخصوص کنیسه ٔ کلدانی نسطوری با ترجمه ٔ فرانسوی چ 1909م .چاپخانه ٔ یسوعیین . (از معجم المطبوعات ستون 568).
-
جرمانیقه ٔ قیصریه
لغتنامه دهخدا
جرمانیقه ٔ قیصریه . [ ج ِ ق َ ی ِ ق َ ص َ ری ی َ ] (اِخ ) از شهرهای قدیم سوریه ، گمان میرود همان مرعش باشد. این شهر وطن نسطورصاحب مذهب نسطوری بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
نرسس
لغتنامه دهخدا
نرسس . [ ن َ س ِ ] (اِخ ) (... مبروص ) از علمای نصرانی قرن پنجم مسیحی است . پس از آنکه مکتب الرها کاملاً دستخوش عقاید نسطوری شد و به امر زنون امپراطور منحل گردید، برصوما مکتب روحانیون عیسوی را در نصیبین تأسیس کرد و علامه نرسس مبروص به ریاست آن مکتب ...
-
صلیبا
لغتنامه دهخدا
صلیبا. [ ص َ ] (اِخ ) ابن یوحنا موصلی . یکی از نسطوریان نیمه ٔ اول قرن چهاردهم میلادی است . وی به معاونت عمربن متی طیرهانی کتاب مجدل تألیف ماری بن سلیمان نسطوری را که در قرن دوازدهم میلادی تألیف شده بود از کلدانی سریانی به عربی ترجمه کرده است . (مع...
-
طوماس
لغتنامه دهخدا
طوماس . [ طُ ] (اِخ ) مرگائی . مؤلف کتاب حکام که در840 م . نگاشته است و از روابط فرقه ٔ نسطوری با پادشاهان ایران بحث میکند و تاریخ عهد هرقل خسرو دوم را شرح میدهد. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 47).
-
یشوع بخت
لغتنامه دهخدا
یشوع بخت . [ ی َ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از ایرانیان نسطوری مذهب بوده که قانون مدنی زمان ساسانیان را به سریانی ترجمه کرده است و این ترجمه در بسیاری از موارد مطابق است با قوانین «ماتیکان هزار داتستان » پهلوی . (از فرهنگ ایران باستان ص 173). و رجوع به الج...