کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسر طائر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسر طائر
معنی
(نَ ر ئ ) [ ع . ] (اِمر.) یکی از ستاره های قدر اول صورت فلکی عقاب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسر طائر
فرهنگ فارسی معین
(نَ ر ئ ) [ ع . ] (اِمر.) یکی از ستاره های قدر اول صورت فلکی عقاب .
-
نسر طائر
لغتنامه دهخدا
نسر طائر. [ ن َ رِ ءِ ] (اِخ ) یکی از صور شمالی فلک که چون عقابی به پر توهم شده ، و ستاره ای از قدر اول هم در این صورت واقع است که آن را نیز نسر طائر نامند و ذنب العقاب در این صورت است و صورت نسر طائر را شاهین و عقاب نیز خوانند. (یادداشت مؤلف ). شکل...
-
واژههای مشابه
-
نِسَرْ
لهجه و گویش گنابادی
nesar در گویش گنابادی یعنی سایه ، سایه بان ، جایی که سایه دارد.
-
Altair
نسر طایر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارۀ آلفای عقاب که دوازدهمین ستارۀ پرنور شب از قدر 0/7 است
-
Vega
نسر واقع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارۀ آلفای شلیاق که پنجمین ستارۀ پرنور شب از قدر صفر است
-
نسر واقع
فرهنگ فارسی معین
( ~. قِ) [ ع . ] (اِمر.)یکی از ستاره های قدر اول صورت فلکی چنگ رومی (شلیاق ) .
-
چاه نسر
لغتنامه دهخدا
چاه نسر. [ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور که در 30 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده . جلگه و معتدل است و 277 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محصولش غلات و تریاک ، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافی...
-
نِسا(ر)،نسر
لهجه و گویش تهرانی
سایه سار ،سرد و سایه
-
جستوجو در متن
-
قعود
لغتنامه دهخدا
قعود. [ ق َ ] (اِخ ) صلیب ، و آن نام چهار ستاره است پشت نسر طائر. (یادداشت مؤلف ).
-
نسران
لغتنامه دهخدا
نسران . [ ن َ ] (اِخ ) نسرین . به صیغه ٔ تثنیه ، نام دو ستاره است ، یکی نسر طایر و دیگری نسر واقع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود.
-
ذنب العقاب
لغتنامه دهخدا
ذنب العقاب . [ ذَن َ بُل ْ ع ُ ] (اِخ ) نام ستاره ای روشن در صورت عقاب یعنی بر صورت نسر طائر.
-
نشادر
لغتنامه دهخدا
نشادر. [ ن ُ /ن ِ دِ ] (ع اِ) نوشادر. ملح بوتیه . عقاب . طائر. نسر. مُشاطه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوشادر شود.
-
کبوترصفت
لغتنامه دهخدا
کبوترصفت . [ ک َ ت َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) کبوتروار. کبوترآسا : بهر آن نامه کبوترصفت آید ز فلک نسر طائر که پرافشان به خراسان یابم .خاقانی .