کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسج
/nasj/
معنی
۱. (زیستشناسی) = بافت
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] بافتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بافت
۲. بافتن
۳. بافته، منسوج
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسج
واژگان مترادف و متضاد
۱. بافت ۲. بافتن ۳. بافته، منسوج
-
نسج
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) بافت و بافتگی .
-
نسج
لغتنامه دهخدا
نسج . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) بافته . (غیاث اللغات ). منسوج . بافته شده . گویند: ثوب نسج الیمن ؛ یعنی بافته شده در یمن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). ج ،انساج ، انسجة. (یادداشت مؤلف ). || تنیده . (یادداشت مؤلف ). || بافت . (لغات فرهنگستان ) (ناظم الاط...
-
نسج
لغتنامه دهخدا
نسج . [ ن ُ س ُ ] (ع اِ) سجاده ها. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (فرهنگ نظام ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ج ِ نسیج . (از اقرب الموارد). رجوع به نسیج شود.
-
نسج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasj ۱. (زیستشناسی) = بافت۲. (اسم مصدر) [قدیمی] بافتن.
-
نسج
دیکشنری فارسی به عربی
نسيج
-
واژههای مشابه
-
نسج عنکبوت
لغتنامه دهخدا
نسج عنکبوت . [ ن َ ج ِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیت عنکبوت . خانه ٔ عنکبوت . پرده ٔ عنکبوت . کارتنک . کاره . (یادداشت مؤلف ). تاری که عنکبوت تند : بأسش چون نسج عنکبوت کند روی جوشن خرپشته را و درع مزور. منوچهری .تا حصن تو نسج عنکبوت است او...
-
نسج العنکبوت
لغتنامه دهخدا
نسج العنکبوت . [ ن َ جُل ْ ع َ ک َ ] (ع اِ مرکب ) نسج عنکبوت . رجوع به نسج عنکبوت شود. || هر کاری که در نهایت سستی و ضعف باشد. (ناظم الاطباء).
-
نسج الغیث
لغتنامه دهخدا
نسج الغیث .[ ن َ جُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) گیاه . (ناظم الاطباء).
-
نسج شناس
لغتنامه دهخدا
نسج شناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) بافت شناس . (لغات فرهنگستان ). رجوع به بافت شناس شود.
-
نسج شناسی
لغتنامه دهخدا
نسج شناسی . [ ن َ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل نسج شناس . بافت شناسی . رجوع به بافت شناسی شود.
-
تشریح نسج مرده
دیکشنری فارسی به عربی
تشريح الجثة
-
واژههای همآوا
-
نثج
لغتنامه دهخدا
نثج . [ ن َ ] (ع مص ) بیرون انداختن کون ، آنچه در شکم است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بیرون انداختن آنچه در شکم دارد. (از اقرب الموارد). گویند: نثج استه نثجاً. || نثج بطنه بالسکین ؛ به دشنه پاره کرد شکم او را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)...