کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نستردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نستردن
لغتنامه دهخدا
نستردن . [ ن َ ت َ دَ ] (اِ) به معنی نستر است که گل نسترن باشد. (از برهان قاطع). نسترن . (صحاح الفرس ) (از ناظم الاطباء) (اوبهی ). گل نسرین . (از ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نسترون است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
جستوجو در متن
-
ناستردن
لغتنامه دهخدا
ناستردن . [ س ِ ت ُ دَ ] (مص منفی ) نستردن . مقابل ستردن . رجوع به ستردن شود.
-
نسترون
لغتنامه دهخدا
نسترون . [ ن َ ت َرْ وَ / ن َ ت َ ] (اِ) گلی باشد، نسترن گویند و گروهی نسترین گویند. (لغت فرس اسدی ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع). نستردن . گل نسرین . (برهان قاطع). نستر. (جهانگیری ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). نسترن . (از آنندراج ) (فرهنگ نظام ...
-
گذاشتن
لغتنامه دهخدا
گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ سپس گذاشتن شتر و گوسپند را. حشر؛ به چرا گذاشتن ستور را شباروز. اسجال ؛ گذاشتن مردمان را. خذلان ؛ گذشتن یاری ...