کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسبة
معنی
تناسب , نسبت , نرخ , ميزان , سرعت , ارزيابي کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسبة
لغتنامه دهخدا
نسبة. [ ن ِ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) نژاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نسبت . رجوع به نسبت شود. || خویشی . خویشی پدری خاصةً. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خویشی پدری یا خویشی پدری و مادری هر دو. (ناظم الاطباء). رجوع به نسبت شود. || علا...
-
نسبة
لغتنامه دهخدا
نسبة. [ ن ِ ب َ ] (ع مص ) نَسَب . رجوع به نَسَب شود.
-
نسبة
دیکشنری عربی به فارسی
تناسب , نسبت , نرخ , ميزان , سرعت , ارزيابي کردن
-
واژههای مشابه
-
نسبه
لغتنامه دهخدا
نسبه . [ ن ِ ب َ / ب ِ ] (اِ) رده و رجه ٔ خشتهای دیوارو چینه ٔ دیوار. (ناظم الاطباء). رجوع به نسپه شود.
-
نسبه
لغتنامه دهخدا
نسبه . [ ن ِ ب َه ْ ](اِ) نسپه . (از برهان قاطع). رجوع به نِسپُه شود.
-
نسبةً
لغتنامه دهخدا
نسبةً.[ ن ِ ب َ تَن ْ ] (ع ق ) بالنسبة. نسبت به دیگری . (از فرهنگ نظام ). به طور نسبت . با نسبت . (ناظم الاطباء).
-
نسبة ميوية
دیکشنری عربی به فارسی
در صد
-
واژههای همآوا
-
نصبة
لغتنامه دهخدا
نصبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) واحد نصب است به معنی نشانه ٔ برپا کرده شده ، علم منصوبه . (از اقرب الموارد). رجوع به نصَب شود. || دام برپا کرده و آنچه در مقابل هجوم دشمن برپا میکنند. (ناظم الاطباء). || در اعراب ، علامت نصب . (از المنجد). || آن را بر غرسه ٔ ...
-
نصبة
لغتنامه دهخدا
نصبة. [ ن ِ ب َ] (ع اِ) هیأت و حالت برخاستن . (یادداشت مؤلف ). چگونگی نصب . نوع النصب . (المنجد) (از اقرب الموارد).
-
نصبة
لغتنامه دهخدا
نصبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ)ستون . (آنندراج ). فرسنگسار. شاخص . (فرهنگ خطی ). ستون برپا شده . (ناظم الاطباء). ستونی که [ در بیابان ] برپا کنند شناختن علامت راه را. (از المنجد) (از متن اللغة). آنچه برپا کنند شناسائی راه را. (از المنجد).ج ، نُصَب . || دکل ...
-
نسبت
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتساب، خویشاوندی، خویشی، قرابت ۲. تناسب، رابطه ۳. اتصال، ارتباط، پیوستگی
-
نسبت
فرهنگ واژههای سره
بازخوانی، بسته، خویشاوندی، هارِفت، بستگی، در برابر
-
نسبت
فرهنگ فارسی معین
(نِ بَ) [ ع . نسبة ] (اِ.) 1 - خویشی ، قرابت . 2 - پیوستگی و ارتباط دو شخص یا دو چیز.