کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسباً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسباً
معنی
(نَ سَ بَ نْ) [ ع . ] (ق .) از جهت اصل و نژاد، از لحاظ نسب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسباً
فرهنگ فارسی معین
(نَ سَ بَ نْ) [ ع . ] (ق .) از جهت اصل و نژاد، از لحاظ نسب .
-
واژههای مشابه
-
نَسَباً
فرهنگ واژگان قرآن
خويشاوندي (نسب يعني همان رابطهاي که يک فرد از انسان را از جهت ولادت و اشتراک در رحم به فرد ديگر مرتبط ميسازد )
-
واژههای همآوا
-
نَسَباً
فرهنگ واژگان قرآن
خويشاوندي (نسب يعني همان رابطهاي که يک فرد از انسان را از جهت ولادت و اشتراک در رحم به فرد ديگر مرتبط ميسازد )
-
جستوجو در متن
-
عثمانی
لغتنامه دهخدا
عثمانی . [ ع ُ نی ی ](ص نسبی ) نسبت است به عثمان بن عفان نَسَباً و ولاءً یا اتباعاً مانند اهل شام . (از اللباب ج 2 ص 122).
-
زیدیون
لغتنامه دهخدا
زیدیون . [ زَ دی یو ] (اِخ ) جماعتی از محدثان منسوب به زیدبن علی (ع ) مذهباً و نسباً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به زیدبن علی و زیدیه شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف حریثی المدینی طریقةً والزبیدی نسباً، شافعی ، مکنی به ابوالعباس . او راست : حزب الفتح من مانح النجح . و صدور الغشا عن درر العشا.
-
لطفی الحسینی
لغتنامه دهخدا
لطفی الحسینی . [ ل ُ یُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمد سعدالدین افندی حاکم الشریعة المطهرة بقضاء حمص وهو ابن السید محیی الدین اللطفی الحسینی نسباً الدمشقی وطناً الحنفی مذهباً البکری طریقة. او راست : الریاض المسکیة للمکاتب الرشدیة. (معجم المطبوعات ج 2).
-
ذوالنون بن محمد
لغتنامه دهخدا
ذوالنون بن محمد. [ ذُن ْ نو ن ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (663 هَ . ق . مطابق با 1265 م .). القاضی الرشید ذوالنون بن محمدبن ذی النون المصری ، الاخمیمی بلداً، الشافعی مذهبا، العلوی نسبا، الملقب رشید الدین : فاضل من الولاة الوزراء. قدم الیمن مع الملک...
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است از فضل مقابل نقص . ج ، افضلون ، افاضل . مؤنث : فُضْلی ̍. ج ، فضلیات ، فُضَل . (از اقرب الموارد). فاضل در حسب و در علم و جز آن و مادام که نکره باشد واحد و جمع و مذکر ومؤنث در وی یکسان است و برخلاف هرگاه الف...
-
صهر
لغتنامه دهخدا
صهر. [ ص ِ ] (ع اِمص ) خویشاوندی . (اقرب الموارد). || حرمت تزوج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) شوهردختر مرد. (اقرب الموارد). || شوهرخواهر مرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). داماد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). در کشاف اصطلاحات ا...
-
ارومة
لغتنامه دهخدا
ارومة. [ اَ / اُ م َ ] (ع اِ) بن درخت . ریشه ٔ درخت . بیخ درخت و جز آن . کونه ٔ درخت . (مهذب الاسماء). اصل . اساس . ج ، اُروم . (مهذب الاسماء) : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها و رسخت ج...
-
اصطفاء
لغتنامه دهخدا
اصطفاء. [ اِطِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 4) (زوزنی ) (آنندراج ). اختیار و برگزیدن . (فرهنگ نظام ). برگزیدن و برگزیدگی . (از منتخب و لطائف ) (غیاث ). برگزیدگی کسی را. (ناظم الاطباء). گزیدن . اصفاء...