کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزول دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزول دادن
لغتنامه دهخدا
نزول دادن . [ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ربح دادن . سود و ربح پولی را که از رباخواره به وام گرفته شده است پرداخت کردن . سود دادن . تنزیل پرداختن . || پولی را به مرابحه دادن . نزول خوردن .- به نزول دادن پولی ؛ به وام دادن و نزولش را گرفتن . پول ب...
-
واژههای مشابه
-
نزول پول
فرهنگ واژههای سره
بهره پول
-
نزول کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - پایین آمدن . 2 - وارد شدن به جایی . 3 - پول با بهره از کسی گرفتن .
-
نزول خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) رباخوار .
-
نزول خوردن
لغتنامه دهخدا
نزول خوردن . [ ن ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، عمل نزول خوار. سود گرفتن از پولی که به وام داده است . ربا خوردن .
-
نزول فرمودن
لغتنامه دهخدا
نزول فرمودن . [ ن ُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) نزول کردن : چون به خراسان رسیدند در منزل خواجه ٔ مؤید که از نوافل شیخ ابوسعید ابوالخیر است نزول فرمودند. (انیس الطالبین ).
-
نزول گرفتن
لغتنامه دهخدا
نزول گرفتن . [ ن ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول ، نزول خوردن . ربا خوردن . از وام گیرنده ربح پول را گرفتن .
-
نزول خور
لغتنامه دهخدا
نزول خور. [ ن ُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) در تداول ، نزول خوار. رباخواره . رجوع به نزول خوار شود.
-
خانه نزول
لغتنامه دهخدا
خانه نزول . [ ن َ / ن ِ ن ُ ] (اِ مرکب ) فرود آمدن در خانه ها بدون اجازت مالک از راه غصب . (از آنندراج ) : غم اگر خانه نزول است حیاتی چه توان تو گشادی در دل بر تو غرامت باشد. حیاتی گیلانی (از آنندراج ).بدور اوکه بر افتاده است خانه نزول ز آبگینه اجازت...
-
نزول خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹نزولخوار› [عامیانه، مجاز] nozulxor کسی که پول به نزول بدهد؛ رباخوار.
-
نزول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انزل
-
freezing point depression
نزول نقطۀ انجماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کاهش نقطۀ انجماد محلول در مقایسه با نقطۀ انجماد حلاّل خالص در نتیجۀ تأثیر تعداد ذرات مادۀ حلشده
-
touchdown rate of descent, touchdown ROD
آهنگ نزول فرودتماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] میزان تغییرات کاهش ارتفاع هواگَرد در هنگام فرودتماس که بر روی نشانگر سرعت عمودی ارتفاعسنج نشان داده میشود
-
صعود و نزول
لغتنامه دهخدا
صعود و نزول . [ ص ُ دُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) برشدن و فرود آمدن . بالا رفتن و پائین آمدن .