کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزورة
لغتنامه دهخدا
نزورة. [ ن ُ رَ ] (ع مص ) اندک گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نزر. نزور. نزارة. نزرة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزْر شود.
-
واژههای همآوا
-
نظورة
لغتنامه دهخدا
نظورة. [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) نظور. نظیرة. ناظورة. (متن اللغة). رجوع به ناظورة و نظور شود. || دیدبان لشکر. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طلیعة. (متن اللغة): نظورة الجیش ؛ طلیعه ٔ سپاه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). طلیعه . پیش رو ل...
-
جستوجو در متن
-
نزور
لغتنامه دهخدا
نزور. [ ن ُ ] (ع مص ) نَزْر. نَزارة. نُزورة. (منتهی الارب ). رجوع به نَزْر شود. || (ص ، اِ) ج ِ نَزِرَة، به معنی زن کم شیر یا کم فرزند. (از المنجد).
-
حمزة
لغتنامه دهخدا
حمزة. [ ح َ زَ ] (اِخ ) ابن بیض الحنفی الکوفی . وی از بنی بکربن واش است . شاعری مقدم و نیکو از شعرای دولت اموی بود به مهلب و پسر وی پیوسته بود. آنگاه به هلال بن ابی برده پیوست و بر سلیمان بن عبدالملک برسولی آمد و او را بستود و گفت :اتینا سلیمان الامی...