کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزهة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نزهة
معنی
گردش , گشت , سير , گردش بيرون شهر , گردش دسته جمعي , پيک نيک , به پيک نيک رفتن , دسته جمعي خوردن , تفرج , گردشگاه , تفرجگاه , گردش رفتن , تفرج کردن , گردش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزهة
لغتنامه دهخدا
نزهة. [ ن َ زِ هََ / ن َ هََ ] (ع ص ) نَزِه . (منتهی الارب ). ارض نزهة؛ نزیهة. (اقرب الموارد). زمین دور از کشت زار و از کثافات و مگسان اطراف شهر و دهات و از آب خیز دریا و از فساد هوا. زمین صاحب نُزْهة. (ناظم الاطباء). رجوع به نزه شود.
-
نزهة
لغتنامه دهخدا
نزهة.[ ن ُ هََ ] (ع اِمص ) دوری . (منتهی الارب ). بعد. (از اقرب الموارد). گویند: هو بنزهة من الماء؛ ای ببعد. (منتهی الارب ). || اسم است از تنزه . گویند:ارض ذات نزهة. (از اقرب الموارد). ج ، نُزَه . || دوری از ناخوشی و پژمانی . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
نزهة
دیکشنری عربی به فارسی
گردش , گشت , سير , گردش بيرون شهر , گردش دسته جمعي , پيک نيک , به پيک نيک رفتن , دسته جمعي خوردن , تفرج , گردشگاه , تفرجگاه , گردش رفتن , تفرج کردن , گردش کردن
-
واژههای همآوا
-
نزهت
فرهنگ نامها
(تلفظ: nozhat) (عربی) خوشی ، شادی ؛ پاکی ، بیآلایشی ؛ تفرج ؛ (در موسیقی ایرانی) سازی قدیمی از خانوادهی سازهای زهی ؛ (در قدیم) خوش آب و هوایی و خرمی .
-
نزهت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرمی، سرسبزی، طراوت ۲. پاکی، پاکیزگی ۳. شادی، نشاط ۴. تفریح، خوشگذرانی، سیر، گردش، گشت ۵. پاکدامنی، عفاف
-
نزهت
فرهنگ فارسی معین
(نُ هَ) [ ع . نزهة ] (اِمص .) 1 - پاکیزگی ، پاکدامنی . 2 - خوشی و خرمی .
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (...افندی ) از متأخران شعرای عثمانی و از رجال دولت آن سامان است . وی به سال 1304 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4574).
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (خواجه ...) نوراﷲ کشمیری . از پارسی گویان هند و از شاگردان میرزا عبدالغنی کشمیری است . به سال 1140 هَ . ق . درگذشت . او راست :دویدم تا به تحصیل کمال از دوربینی هاچو پروین صاحب خرمن شدم از خوشه چینی ها. (از صبح گلشن ص 416).و ...
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (مولوی ...) برهان الدین بن سرفراز علی لکهنوئی . از پارسی گویان هند است . او راست :به مقصد کی رسی زاهد به زهد خشک حیرانم نمی یابد گهر غواص تا باشد به ساحل ها.(از قاموس الاعلام ج 6 ص 4574) (از صبح گلشن ص 515).
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (میرزا...) نعیم دامغانی . این بیت را مؤلف تذکره ٔ روز روشن به نام او ثبت کرده است :صباجائی که بردارد نقاب از روی زیبایش پر پروانه دست شمع گردد در تماشایش .رجوع به تذکره ٔ روز روشن ص 815 شود.
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) محمدعظیم دامغانی . از شاعران قرن دوازدهم است . وی به سال 1137 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4574) (از تذکره ٔ نصرآبادی ص 428) (از نگارستان سخن ص 120).
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (ع اِمص ) نُزْهة. خوشحالی . (غیاث اللغات از خیابان ) (ناظم الاطباء).سُرور. (ناظم الاطباء). دوری از ناخوشی و غمگینی . (یادداشت مؤلف ). خوشی . خرمی . تفرج . رامش : هر روز یکی دولت و هر روز یکی عزهر روز یکی نزهت و هر روز یکی بار. فرخ...
-
نزهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نزهة] [قدیمی] nozhat ۱. پاکی؛ پاکیزگی.۲. پاکدامنی.۳. خوشحالی؛ خرمی.۴. سیر و گشت؛ تفرج.