کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لَوْلَا نُزِّلَ
فرهنگ واژگان قرآن
چرا نازل نشد(به تدریج)
-
واژههای همآوا
-
نضل
لغتنامه دهخدا
نضل . [ ن َ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی در تیراندازی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). کسی راغلبه کردن به تیر انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). پیشی گرفتن و غالب شدن بر کسی در نضال و تیراندازی . (از اقرب الموارد). || نَضَل . (...
-
نضل
لغتنامه دهخدا
نضل . [ ن َ ض َ ] (ع مص ) لاغر و نزار گردیدن ستور و بی تاب و مانده شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). لاغر و رنجور و مانده شدن شتر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). لاغر و دردگین شدن شتر و آدمی . (از متن اللغة). || سخت رنجور و مانده ...
-
نذل
لغتنامه دهخدا
نذل . [ ن َ ] (ع ص ) فرومایه . ناکس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خسیس از مردم . (از اقرب الموارد). خوار. حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوار در جمیع احوالش . (از اقرب الموارد). خسیس . محتقر. (المنجد). || ساقط در دین یا...
-
نَّذِلَّ
فرهنگ واژگان قرآن
که خوار و ذلیل شویم
-
نُزُل
فرهنگ واژگان قرآن
هر خوردني و نوشيدني که ميزبان به وسيله آن از ميهمان خود پذيرايي ميکند و حرمتش را پاس ميدارد - غذا و نوشیدنی و ساير مايحتاجي که براي مسافر قبل از آمدنش فراهم ميکنند - پذيرايي که در ابتداي ورود از شخصي مي نمايند
-
نَزَّلَ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل کرد
-
نُزِّلَ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل شد
-
نَزَلَ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل شد
-
نَظَلُّ
فرهنگ واژگان قرآن
دائماً هستیم(از افعال ناقصه است که معني اش با عبارت بعدش کامل مي گردد لذا معنی عبارت "نَعْبُدُ أَصْنَاماً فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِينَ "یعنی : گفتند ما بتهايي را ميپرستيم و دائما نزد آنها هستيم ، براي خاطر خود آنها)
-
جستوجو در متن
-
نزال
لغتنامه دهخدا
نزال . [ ن َ ] (ع اِ) نُزل . رجوع به نُزل شود.
-
انزال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نُزْل] [قدیمی] 'anzāl = نزل
-
ذونزل
لغتنامه دهخدا
ذونزل . [ ن َ زَ ] (ع ص مرکب ) بسیار باران .ابری نزل و ذونزل ؛ بسیار باران . (از تاج العروس ).
-
برکت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خیر، رحمت، نعمت، ۲. سعادت، فیض، نیکبختی ۳. خجستگی، یمن ۴. افزایش، افزونی، زیادنی، فروانی، فزونی، نزل، وفور