کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزدیک ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نزدیک ترین
دیکشنری فارسی به عربی
قادم
-
curvature myopia
نزدیکبینی انحنایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی ناشی از تغییر یا افزایش انحنای سطوح انکساری چشم، بهویژه قرنیه
-
primary myopia
نزدیکبینی اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← نزدیکبینی ساده
-
malignant myopia, pernicious myopia
نزدیکبینی بدخیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر میشود
-
progressive myopia
نزدیکبینی پیشرونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی که به طرز نابهنجاری در بزرگسالی بهسرعت افزایش مییابد
-
simple myopia
نزدیکبینی ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] 1. نزدیکبینی ناشی از رشد طبیعی کرۀ چشم سالم 2. نزدیکبینی صرف بدون آستیگماتی متـ . نزدیکبینی اولیه primary myopia
-
index myopia
نزدیکبینی نمایهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی براثر تغییر ضریب شکست نور در محیط چشم
-
medium close shot, medium close up
نمای نیمهنزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایی که میدان دید آن حد واسط نمای متوسط و نمای نزدیک است
-
near-end crosstalk
همشنوی انتهای نزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] میزان همشنوی اندازهگیریشده در انتهای نزدیک مدار گیرنده هنگامیکه نشانک ارسالی از انتهای نزدیک خط فرستاده شده باشد اختـ . هان NEXT متـ . همشنوی معکوسreverse crosstalk همشنوی پسسو backward crosstalk
-
near field communication
ارتباطات میداننزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ارتباطات کوتاهبُرد بیسیم و بدون تماس که در آن با استفاده از میدانهای الکتریکی میداننزدیک یا میدانهای الکترومغناطیسی میداننزدیک، ترابرد اطلاعات انجام میشود اختـ . اَرمیک NFC
-
close-to-convex function
تابع نزدیکبهکوژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
تابع نزدیکبهمحدب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← تابع نزدیکبهکوژ
-
near field communication tag
برچسب ارتباطات میداننزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] قطعۀ سختافزاری کوچکی که نشانکهای بیسیم کوتاهبُرد را به افزارههای سازگار ارسال میکند اختـ . برچسب اَرمیکی NFC tag
-
proximal precipitating factor
تسریعکنندۀ نزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از حوادث اخیر پیرامون فرد است
-
near field communication device
افزارۀ ارتباطات میداننزدیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] اجزای فعال در ارتباطات میداننزدیک که سه نوع هستند: تلفن همراه اَرمیکی؛ خوانشگر اَرمیکی؛ برچسب اَرمیکی اختـ . افزارۀ اَرمیکی NFC device