کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف
-
واژههای مشابه
-
ربیعةبن نزار
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن نزار. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن معدبن عدنان ، جد جاهلی قدیم بود. فرزندان وی میان یمامه و بحرین و عراق سکونت داشتند. از نسل وی بنی اسد و عنترة و وائل و جدیلة و دئل و دیگران بودند و از آن قبیله ها شعبه های بیشماری جدا شد که تا امروز وجو...
-
چرب نزار
لغتنامه دهخدا
چرب نزار. [ چ َ ن ِ /ن َ ] (اِ مرکب ) گوشت لاغر و بی چربی . (ناظم الاطباء).
-
زار نزار
فرهنگ گنجواژه
ضعیف
-
زار و نزار
فرهنگ فارسی معین
(رُ نَ) (ص مر.) لاغر و ضعیف ، افسرده و رنجور.
-
زار و نزار
لغتنامه دهخدا
زار و نزار. [ رُ ن ِ /ن َ ] (ص مرکب ) خوار و ضعیف لاغر و زبون : ماه گاهی چو روی یار من است گه چو من گوژپشت و زار و نزار.قمری . (از حدائق السحر وطواط چ معین ص 19).در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست این دل زار و نزار و اشکبارانم چو شمع. حافظ.دردمندی من ...
-
زار و نزار
فرهنگ گنجواژه
ضعیف، بدحال.
-
جستوجو در متن
-
emaciating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراشیدن، لاغر کردن، نزار کردن، بی قوت کردن، تحلیل رفتن، ضعیف کردن
-
emaciate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، لاغر کردن، نزار کردن، بی قوت کردن، تحلیل رفتن، ضعیف کردن
-
رقيق
دیکشنری عربی به فارسی
نازک , باريک , لا غر , نزار , کم چربي , کم پشت , رقيق , کم مايه , سبک , رقيق و ابکي , کم جمعيت , بطور رقيق , نازک کردن , کم کردن , رقيق کردن , لا غر کردن , نازک شدن , کم پشت کردن
-
اضعف
دیکشنری عربی به فارسی
کم شدن , نقصان يافتن , تقليل يافتن , لا غر کردن , نزار کردن , بي قوت کردن , تحليل رفتن , خراب کردن , زيان رساندن , معيوب کردن , بيحال شدن , افسرده شدن , پژمرده شدن , بيمار عشق شدن , باچشمان پر اشتياق نگاه کردن , باچشمان خمار نگريستن , سست کردن , ضعيف...
-
ادناف
لغتنامه دهخدا
ادناف . [ اِ] (ع مص ) بیمار شدن به بیماری گران و سخت . بیمار گران شدن . || بیمار کردن به بیماری گران . بیمار گران کردن . (منتهی الارب ). || لاغر شدن .نزار شدن . (زوزنی ). || لاغر کردن . نزار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ادناف شمس ؛ نزدیک ...
-
احراف
لغتنامه دهخدا
احراف . [ اِ ] (ع مص ) خداوند مال افزوده و باصلاح آمده گردیدن . (منتهی الارب ). نیکومال شدن . افزایش کردن مال . || احراف ناقه ؛ لاغر کردن . لاغر گردانیدن . (منتهی الارب ). اشتر نزار کردن . (تاج المصادر). || ورزه کردن . کسب کردن . (منتهی الارب ). ورزی...