کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزاری قهستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزاری قهستانی
لغتنامه دهخدا
نزاری قهستانی . [ ن ِ ی ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) سعدالدین بیرجندی . شاعر اسماعیلی مذهب ایرانی است که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم می زیسته است . تخلص خود را از نام المصطفی لدین اﷲبن المستنصر باﷲ خلیفه ٔ فاطمی مصر معروف به نزار گرفته است . وی گذشته از...
-
جستوجو در متن
-
کهیب
واژهنامه آزاد
شرم و ناز(کها) چندبن جفا و و جور نزاری،همی کشم من/ورنه کهای صحبت دنیا و خاکسارم. "نزاری قهستانی،١٧٢:١٣٧١"
-
برون سرایی
لغتنامه دهخدا
برون سرایی . [ ب ِ / ب ُ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به برون سرا : محک مشاهد حال است عاقلان دانندکه سکه ٔ درم من برون سرایی نه . نزاری قهستانی .افسانه ٔ موعظت سرایان نقدی است ولی برون سرایی .نزاری قهستانی .
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (ق ) با یای مجهول ، مخفف کاشکی . (جهانگیری ) (برهان ). ایکاش : کنون در دست ماند از دوست یادی که کاشی هرگز از مادر نزادی . نزاری قهستانی (از جهانگیری ).ز خط گوهرافشان تو باری مرا کاشی که بودی یادگاری .نزاری قهستانی (از جهانگیری ).
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد (مجدالدین ...) وزیر (در خراسان ) ممدوح نزاری قهستانی است دردستورنامه (چ روسیه ص 72). (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
زاریانه
لغتنامه دهخدا
زاریانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سبب و باعث زاری کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) : بشنو ای یار از نزاری زارزاری ما و زاریانه ٔ ما.نزاری قهستانی (از جهانگیری ) (از آنندراج ).
-
آسبان
لغتنامه دهخدا
آسبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آسیابان : هنوز این آس خون گردان از آن است که آن بی آب دیده آسبان است .نزاری قهستانی .
-
لنب
لغتنامه دهخدا
لنب . [لُمْب ْ ] (ص ) بزرگ و سنگین . (آنندراج ) : بتر از بتر چیست بدمست ِ لُنب کنارت پرافعی است بر خود مجنب .نزاری قهستانی .
-
بشک زدن
لغتنامه دهخدا
بشک زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نازیدن و کرشمه کردن . (ناظم الاطباء) : کرشمه ای کن و بشکی بزن چه باشد اگر بگوشه ٔ لب همچو شکر فروخندی . نزاری قهستانی (از انجمن آرا و آنندراج ).یارکی نازککی پرنمکی بی شرمک سست پیمانک محکم دلکی بشک زنک . نزاری قهستان...
-
خو باز کردن
لغتنامه دهخدا
خو باز کردن .[ ک َ رَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (ناظم الاطباء).ترک اعتیاد کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : نزاری و خو باز کردن ز می چه تزویر دارد در این چیست هی ؟نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 70).
-
گزمار
لغتنامه دهخدا
گزمار. [ گ َ ] (اِ مرکب ) مار گزنده . (آنندراج ) (انجمن آرا) : نکردی مشورت با ما در این کارنهادی پای بر دنبال گزمار.نزاری قهستانی .
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) چاووش . (برهان ). نقیب قافله . (برهان ) : به یک دم هر دو تن از جا بجستندچو چارک چوب در بیچاره بستند.نزاری قهستانی .
-
پرویختن
لغتنامه دهخدا
پرویختن . [ پ َرْت َ ] (مص ) فروبیختن با پرویزن و جز آن : تو خسروی ومن از صدق دل نه از پی زربر آستانه ٔ قدر تو خاک پرویزم .نزاری قهستانی .
-
جاپور
لغتنامه دهخدا
جاپور. (اِخ ) شهری است در ترکستان : با خرج تو برنیاید ارخوداقطاع تو کندر است و جاپور. نزاری قهستانی (از شعوری ).ظاهراً همان جاپوز است . رجوع به جاپوز شود.